جالبترين عقد و عروسي دنيا

       

 جالبترين عقد و عروسي دنيا

سايت سونی کارت بيست     شماره خبر : 2762    خوانده شده : 6373 مرتبه     انتشار : 16/8/1389    ساعت : 22:08


    جبرئیل گفت خدای تعالی دستور داد که بهشت را زینت کنند و حورالعین را بیارایند و تمام ملائکه در آسمان چهارم جمع شوند.
سپس به رضوان امر کرد منبری بگذارد و فرشته پرده‏دار او، راحیل، بر منبر برود و حمد و ثنای او را بگوید.
راحیل بالای منبر رفت و خدای تعالی را ستایش کرد.

سپس خداوند به من فرمود:« ای جبرئیل، من کنیزم، فاطمه، دختر حبیبم محمد، بنده خودم را به عقد علی بن ابیطالب درمی‌آورم. تو نیز صیغه عقد آنها را جاری کن.»
من عقد آنها را خواندم و جمیع فرشتگان را به شهادت گرفتم.

درخت طوبی هم آنچه از زیور و زینت داشت فرو ریخت و ملائکه و حورالعین آنها را جمع می‏کردند و به یکدیگر هدیه می‏دادند. به امر رضوان، نامه‏هایی از شجره طوبی نیز افشانده شد و ملائکه آنها را نیز برمی‌داشتند.

پیامبر فرمود:«روز قیامت که می‏شود هر کدام از این ملائکه، یکی از دوستداران اهل بیت مرا ملاقات می‏کند و یکی از آن نامه‏ها به دستش می‏دهد که سند آزادی از آتش جهنم است.»


اعلام ازدواج فاطمه و امام علی علیهماالسلام

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بعد از عقد آسمانی علی علیه السلام و فاطمه زهرا مأمور شد که در زمین نیز آنها را به عقد هم درآورد. لذا به علی علیه السلام فرمود:« به مسجد برو تا من هم بیایم و فاطمه را به عقد تو درآورم و از فضائل تو بگویم، چیزهایی را که چشم تو و دوستانت را روشن گرداند.»
و خودش نیز راهی مسجد شد. رسول خدا که صورتش از شادمانی می‏درخشید، به بلال فرمود:« مهاجرین و انصار را خبر کن.»

وقتی همه مسلمان‏ها جمع شدند، رسول خدا به منبر رفت و حمد و ثنای الهی را به جا آورد و فرمود:« ای مسلمین! جبرئیل بر من نازل شده و خبر داده که خدای تعالی در بیت المعمور همه ملائکه را جمع کرده، بین فاطمه و علی علیهماسلام عقد مواصلت برقرار نموده است، و مرا نیز امر کرده که در زمین آنها را به عقد هم درآورم.»
سپس فرمود:« ای علی، بلند شو و خطبه بخوان.»
علی علیه السلام خطبه‏ای کوتاه و پر مغز شامل حمد و ثنای الهی و شهادت بر وحدانیت او و نیز صلوات بر رسول خدا ایراد فرمود


صیغه عقد فاطمه علیهاسلام

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هنگام خواندن خطبه عقد علی و فاطمه علیهماالسلام فرمود:« یا علی، دخترم فاطمه را به عقد ازدواج تو درآوردم، همان‏گونه که خدای رحمان درآورده است؛ و من راضی‏ام به آنچه خدای تعالی برای فاطمه راضی است.
پس، این تو و این همسر تو که (از این پس) بر او سزاوارتری از من. تو برادری خوب، دامادی خوب و همنشینی خوب هستی و رضای خداوند برای تو کافی است.»

امیرالمؤمنین سجده شکر به جا آورد و عرضه داشت:« بار پرورگارا! مرا توفیق ده شکر نعمت‏هایی را که به من داده‏ای به جای آورم.»
رسول خدا عرضه داشت:« آمین.»
سپس فرمود:« خداوند به شما برکت دهد و از شما نسل پاکیزه و زیادی به وجود آورد.»
مسلمانان تبریک گفتند و آنها را دعا کردند. سپس رسول خدا فرمود:« ای ابوالحسن، برو و زره خود را بفروش و پولش را بیاور تا برای شما لوازم زندگی تهیه کنم.»


جهیزیه ام المومنين فاطمه علیها سلام

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام ، زره خود را فروخت و پولش را نزد رسول خدا برد. پیامبر هیچ سؤالی از مقدار پول‌ها نفرمود. فقط مشتی از آن پول را برداشت و به بلال حبشی داد و فرمود:« برای فاطمه عطر بخر.»
سپس با دو دست خود مشتی دیگر برداشت و به ابوبکر داد و فرمود:« برای فاطمه لباس و اثاث منزل تهیه کن.» و عمار یاسر و چند نفر دیگر را برای کمک به او روانه فرمود.
صورت جهیزیه فاطمه علیهاسلام عبارت بود از:
•پیراهن به هفت درهم
•روسری به چهار درهم
•حوله خیبری
•تختی از برگ خرما
•دو فرش کرباس
•چهار متکای پوستی
•پرده پشمی
•حصیر
•آسیاب دستی
•طشت مسی
•مشک چرمی
•قدح شیر
•مشک کوچک
•کوزه سفالی دهن گشاد
•دو کوزه گلی
•سفره چرمی.
وقتی جهیزیه را نزد رسول خدا آوردند، پیامبر نگاهی به آن کرد و اشک در چشمان مبارکش حلقه زد. آن‌گاه سر خود را به آسمان بلند کرد و عرضه داشت:« خداوندا به این قوم که بیشتر ظروفشان گِلی است، برکت عنایت فرما.»


ولیمه عروسی فاطمه علیهاسلام

ولیمه عروسی علی و فاطمه علیهما السلام در ظهر روز قبل از زفاف بوده است.
امام علی می‏فرماید:
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:« ای علی، برای خانواده‏ات غذای بسیار نیکویی تهیه کن. ما گوشت و نان می‏دهیم و تو هم خرما و روغن بیاور.»
من خرما و روغن خریدم و رسول خدا هم گوسفندی فربه سر برید و نان زیادی تهیه فرمود. سپس به من فرمود:« هر کس را که می‏خواهی دعوت کن.»
من به مسجد رفتم و دیدم مسجد پر از اصحاب مسلمان است. خواستم بعضی را دعوت کنم و بعضی را نکنم، اما خجالت کشیدم. پس صدا زدم:« دعوت به ولیمه فاطمه را اجابت کنید. »
مسلمان‌ها دسته دسته آمدند و من در فکر زیادی جمعیت و کمی غذا بودم. اما رسول خدا ناراحتی مرا حس کرد و فرمود:« من از خداوند درخواست برکت کرده‏ام.»
آن روز بیش از چهار هزار نفر آمدند و غذا خوردند اما غذای ما کم نیامد.


مراسم شب عروسی حضرت زهرا علیهاسلام

در شب عروسی علی و فاطمه علیهماالسلام، وقتی آفتاب غروب کرد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دستور داد فاطمه علیهاسلام را برای رفتن به خانه شوهر آماده کنند و به زنان مهاجر و انصار و دختران عبدالمطلب فرمود او را همراهی کنند و با خوشحالی شعر بخوانند و تکبیر بگویند، ولی چیزی را که موجب ناخشنودی خداوند است به زبان نیاورند.
فاطمه علیهاسلام را سوار ناقه‏ای کردند و زمام آن را سلمان در دست گرفت.
رسول خدا و حمزه و عقیل و جعفر و افراد دیگری از اهل بیت به دنبال ناقه عروس به راه افتادند. در این هنگام جبرئیل و میکائیل* و اسرافیل با جمع زیادی از ملائکه به زمین نازل شدند.

جبرئیل تکبیری سر داد. میکائیل و اسرافیل، و سپس همه ملائکه تکبیر گفتند. رسول خدا هم تکبیر گفت و سلمان هم پس از او تکبیر گفت، و به این ترتیب، تکبیر گفتن در شب عروسی « سنت » شد. وقتی به خانه علی علیه السلام رسیدند، رسول خدا چادر را از صورت زیبای زهرا علیهاسلام کنار زد و دست او را گرفت و در دست علی علیه السلام گذاشت و فرمود:«خداوند به تو مبارک گرداند. ای علی، فاطمه برای تو همسری خوب است و ای فاطمه، علی هم برای تو خوب شوهری است؛ به خانه خود بروید تا من بیایم.»


در شب زفاف حضرت علی و فاطمه زهرا علیهماالسلام، رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شد و دستور داد قدحی آب بیاورند. مقداری از آن را مزمزه کرد و مقداری را روی سر و بدن فاطمه ریخت، و عرضه داشت:« خداوندا این دختر من و محبوب‏ترین کس من است، و این نیز برادرم و محبوبترین کسم. خدایا او را ولی خودت قرار بده و در خانواده‏ا‏ش برکت وارد کن.»
سپس برخاست و از نزد آنها بیرون آمد. کتیبه‏های در را گرفت و به آنان فرمود:« خداوند شما را پاک و نسل شما را پاک گرداند. من با هر کس که با شما از در دوستی و صفا پیش آید، دوستم، و با هر کس که با شما جنگ کند دشمن. شما را به خدا سپردم.»


•بحار الانوار، ج 43، ص 128، ح 44.
•بحارالانوار، ج 43، ص 129.
•بحارالانوار، ج 43، ص 112و 129.
•بحارالانوار، ج 43، ص 94، ح 5.
•بحارالانوار، ج 43، ص 130.
•بحارالانوار، ج 43، ص 95.
•بحارالانوار، ج 103، ص 268، ح 17.
•بحارالانوار، ج 43، ص 96 و 132 و 138.
•بحارالانوار، ج 43، ص 96 و 115 و 141.