روزنامه مردم سالاری : آسمان ريسمان بافتن هاي روزنامه کيهان

       

 روزنامه مردم سالاری : آسمان ريسمان بافتن هاي روزنامه کيهان

سايت سونی کارت بيست     شماره خبر : 2954    خوانده شده : 4773 مرتبه     انتشار : 6/4/1390    ساعت : 13:15


    سرمقاله امروز (6 تیر) روزنامه مردم سالاری در واکنش به سرمقاله دیروز روزنامه کیهان که جریان انحرافی را با فتنه 88 مرتبط می دانست، نگاشته شده است. لازم به ذکر است که متن کامل مقاله کیهان را در همین ستون می توانید مطالعه فرمائید:

حمیدرضا شکوهی

مدیر مسوول روزنامه کیهان که در دو حوزه پیشگویی و قیاس، بسیار متبحر است و در سرمقاله هایش در کیهان علاقه زیادی به استفاده از این دو عنصر دارد، روز گذشته در سرمقاله ای به مقایسه «بنی امیه» و «بنی فتنه» پرداخت و نتیجه گرفت که «مدیریت جریان انحرافی و فتنه 88 یکی است». جالب اینجاست که روزنامه کیهان که چند روز پیش نوشته بود اصلاح طلبان مجلس در حال جدا کردن خط خود از جریان فتنه 88 هستند، ناگهان در تغییر جهتی سوال برانگیز، همان اصلاح طلبان را متهم به فرو رفتن در فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 کرده است. پرسش اول اینجاست به راستی اگر تحلیل های کیهان دقیق است چطور در طول دو سه روز، این تحلیل ها 180 درجه تغییر جهت می دهد؟ اما نکته مهمتر کشف روزنامه کیهان در مورد یکی بودن مدیریت فتنه 88 با مدیریت جریان انحرافی است که البته اگر از فرمول دقت همان تغییر جهت مواضع قبلی کیهان در مورد اصلا ح طلبان مجلس پیروی کند، دقت این کشف کیهان هم آشکار می شود. قصد در این نوشتار این نیست که مدیر مسوول کیهان یا سایر کیهان نشینان را اقناع کنیم چرا که آنها در مسیری که خود می پسندند حرکت می کنند.

اما ذکر یک پرسش را ضروری می دانم: اگر مدیریت جریان فتنه با جریان انحرافی یکیست حمایت های آقای احمدی نژاد از سردمداران جریانی را که خودتان انحرافی نام گذاشته اید چگونه ارزیابی می کنید؟ مگر این نیست که هرسخن آقای مشایی و یارانش با حمایت رئیس جمهور همراه شده است؟ پس در مورد روزهایی که آقای رحیم مشایی برخلا ف نظر مقام معظم رهبری، در سمت معاون اولی رئیس جمهور باقی مانده بود و تنها پس از علنی شدن نامه مقام معظم رهبری آقای احمدی نژاد حاضر به برکناری او شد، چه می گویید؟ مگر آقای احمدی نژاد در حمایت از نظر آقای مشایی در مورد مکتب ایرانی نگفت که، «امروز ایران یک جغرافیا، ملیت، قوم و قبیله نیست، بلکه یک راه و مکتب است»؟ مگر زمانی که فشارها بر ضد یاران آقای مشایی، از جمله بقایی و ملک زاده افزایش یافت، آقای احمدی نژاد به صراحت از بقایی حمایت و منتقدان را «عقب مانده»، توصیف نکرد؟ آیا هر بار که انتقادها از مشایی بالا گرفت حمایت رئیس جمهور از او افزایش نیافت؟ آیا فراموش کرده اید که تعداد سمتهای اجرایی رئیس دفتر رئیس جمهور آنقدر افزایش یافت که همفکران خودتان در جریان اصولگرایان گفتند حیطه اختیارات آقای مشایی از معاون اول هم بیشتر است؟ مگر یادتان رفته سرنوشت وزرایی را که در اعتراض به حضور مشایی در دولت یا به دلیل انتقاد از طرز فکر مشایی از دولت اخراج شدند؟ ماجرای آقای مصلحی و نقش آقای مشایی را در این قضیه فراموش کرده اید؟

هرکس نداند شما که می دانید ادغام وزارتخانه ها، طرحی برای تصفیه وزرای مخالف مشایی از دولت بود.
مگر محمدرضا باهنر نایب رئیس مجلس، این موضوع را به صراحت تایید نکرد؟ آیا کسانی که برضد مشایی موضع گرفتند و به دلیل حمایت آقای احمدی نژاد از اسفندیار رحیم مشایی به او تذکر دادند، همان اصولگرایان همفکر شما نبودند؟
کسی که احمدی نژاد و مشایی را لا له و لا دن سیاسی نام نهاد، مگر جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه نبود؟
وسوال آخر: نقش آقای احمدی نژاد در حمایت از آقای رحیم مشایی چیست؟ آیا شما تصور می کنید می توانید با آسمان و ریسمان به هم بافتن، جریان انحرافی و اصلا ح طلبان منتقد درون مجلس را به هم بچسبانید تا اذهان عمومی را از حمایت های بی دریغ و همه جانبه رئیس جمهور از رئیس دفتر خود منحرف کنید؟

-----------------------------------------------------------

مقاله کيهان :

1- بعد از جنگ جمل و شکست سخت پيمان شکنان، معاويه که خود در برپايي فتنه جمل نقش برجسته و موثري داشت و اکنون آرزوي پيروزي بر حکومت عدل علي(ع) را بر باد رفته مي ديد، براي ترديدافکني در دل مومنان به سرزنش آنان روي آورد. معاويه در شام و عوامل حکومت بني اميه در جاي جاي جهان آن روز اسلام، اين ساز بد صدا را کوک کرده بودند که اگر طلحه و زبير، آنگونه که علي(ع) مي گويد، از صراط مستقيم اسلام خارج شده بودند و پيکار با آنان ضرورت داشت، چرا پسر ابوطالب(ع) پيش از اين، نه فقط آن دو را بيرون از دايره حق نمي دانست، بلکه ايثار و فداکاري آنان در رکاب رسول خدا(ص) را نيز مي ستود و به زبان و قلم و قدم از آن دو حمايت مي کرد؟! پاسخ اين سؤال، روشن بود و کمترين ابهامي نداشت. مادام که طلحه و زبير در مسير اسلام گام مي زدند و از صراط مستقيم الهي بيرون نرفته بودند، به حکم اسلام و منطق عقل و ايمان، در حلقه ياران به حساب مي آمدند و اما، هنگامي که به زياده خواهي روي آوردند و با تحريک دشمنان پاي از صراط مستقيم الهي بيرون کشيده و به مخاصمه با حاکميت عدل صف آراستند، مقابله با آنان ضرورتي غيرقابل اجتناب بود... «حق» همان بود که از آغاز بود و تغييري نکرده بود. اين طلحه و زبير بودند که تغيير کرده بودند و ديگر طرفدار حق نبودند، بلکه به مقابله با آن نيز آمده بودند. از اين روي، مردمان مومن و خداجويي که در رکاب امير مومنان(ع) به روي پيمان شکنان شمشير کشيدند و چشم فتنه را بيرون آوردند، نه فقط قابل ملامت نبودند که ژرفاي بصيرت آنان در تميز به موقع سره از ناسره، شايسته بيشترين تقدير و تقديس و مثال زدني نيز بود.
اين روزها در پي افشاي چهره واقعي جريان انحرافي که قبل از همه، اعتراض اصولگرايان و توده هاي عظيم مردم را در پي داشته و دارد، برخي از عوامل بيروني و داخلي فتنه 88 دقيقا مانند اسلاف فکري و کاخ سبزنشين خود در «شام»، زبان به ملامت مردم مومن و چهره هاي اصولگرا گشوده و حمايت آنان از دولت احمدي نژاد را با اين استدلال کودکانه زير سؤال مي برند که چرا علي رغم حضور اين جريان انحرافي در کنار رئيس جمهور، از آقاي احمدي نژاد حمايت کرده بوديد؟! فلان نماينده مجلس رگ گردن به عصبانيت يا در تظاهر به عصبانيت سيخ مي کند و فرياد برمي آورد «کساني که براي احمدي نژاد از سر و کول هم بالا مي رفتند، امروزه منتقد شده اند»! آن ديگري که در حمايت از فتنه آمريکايي- اسرائيلي 88 همه حيثيت خود را يکجا به قمار آورده و باخته است به زعم خود، هشدار مي دهد که «چرا به توصيه هاي ناقدان - بخوانيد سران فتنه- توجهي نکرديد و آن هشداردهندگان را از ميدان به در کرديد که اکنون شاهد حضور و فعاليت جريان انحرافي باشيد»؟!و ....

اکنون بايد از اين حاميان فتنه 88 و نان به نرخ روزخورهاي حرفه اي پرسيد؛ آيا کساني که بلافاصله پس از مشاهده اولين نشانه هاي انحراف به مقابله با آن برخاسته اند قابل ملامت هستند يا شما که از نوک پا تا فرق سر در فتنه آمريکايي- اسرائيلي 88 فرو رفته بوديد و با مشاهده صدها سند غيرقابل انکار از وابستگي سران و عوامل فتنه به مثلث آمريکا، انگليس و اسرائيل، نه فقط زبان به کام کشيده بلکه با همه توان در خدمت بيگانگان قرار گرفته بوديد؟! و اين که، کلاه خودتان را قاضي کنيد و به اين پرسش پاسخ بدهيد که آيا اين روزها زبان اسلاف کاخ سبزنشين خود در شام آن روزها را به کام نگرفته ايد؟ امروز ميان شما و عوامل آن روز معاويه ها و عمروعاص ها چه تفاوتي هست؟ لطفا فقط به يک نمونه از اين تفاوت ها - اگر هست که نيست- اشاره بفرمائيد! شما دقيقاً مانند عوامل بني اميه، هنگامي که طلحه و زبير در رکاب رسول خدا(ص) شمشير مي زدند و در بيعت با علي عليه السلام بودند با آنان دشمني مي ورزيديد و بلافاصله پس از آن که جبهه حق را ترک کردند و ساز مخالفت نواختند، سالوسانه آنان را به نقد کشيديد و در باطن با آنها احساس همراهي و همنوايي کرديد. آيا مي توانيد ارتباط نه چندان پنهان خود با جريان انحرافي را انکار کنيد؟

مگر جريان انحرافي چه مي گويد و چه مي کند که شما هزاران برابر زشت تر و پلشت تر از آن را نگفته و نکرده ايد؟ لطفاً خودتان را به آن راه نزنيد، مديريت جريان انحرافي و فتنه 88 يکي است. اينطور نيست؟! اگر جريان انحرافي اشغالگران قدس را «مردم اسرائيل»! ناميده است، شما که روز قدس به دستور مستقيم اسرائيل- به توصيه سايت وزارت خارجه اسرائيل، دو روز قبل از روز قدس- به نفع اسرائيل شعار داديد. اگر جريان انحرافي درباره حضرت صاحب الزمان(عج)، نظرات سخيف و منحرفي مطرح مي کند، سخنگوي فتنه 88 که آشکارا وجود مبارک حضرت بقيه الله -ارواحنا له الفداء- را نفي کرد و شما نه فقط دم برنياورديد بلکه به نمايندگي وي از جانب خود افتخار هم کرديد!! نکرديد؟! اگر جريان انحرافي مشکوک به رابطه پنهان با عوامل آمريکاست، شما که آشکارا و بي پرده از دستورالعمل آمريکايي ها و اسرائيلي ها پيروي کرديد و روز مبارزه با استکبار جهاني به نفع آمريکا شعار داديد. نداديد؟! جريان انحرافي آلوده به فساد اقتصادي است اما، آيا هيچ يک از مفسدان اقتصادي و غارتگران بيت المال را مي توانيد آدرس بدهيد که در جبهه شما نبوده باشند؟! شما مسجد آتش نزديد؟ شما به ساحت مقدس امام حسين عليه السلام اهانت نکرديد؟ شما به دستور جرج سوروس صهيونيست عکس حضرت امام(ره) را پاره نکرديد؟ به دستور مايکل لدين، شعار «توپ تانک بسيجي ديگر اثر ندارد» سر نداديد؟ به پيروي از فرمول جين شارپ به روي مردم مستضعف و محروم صرفاً به دليل پايداري آنان در اسلام، قمه نکشيديد؟! شما در جريان فتنه 88 با بهايي ها، منافقين، سلطنت طلب ها، مارکسيست ها، عبدالمالک ريگي ها، ائتلاف نکرده بوديد و آيا اين ائتلاف کماکان ادامه ندارد؟ آيا مي توانيد فقط يک نمونه -تأکيد مي شود فقط يک نمونه- از اقدامات و مواضع خود از آغاز فتنه 88 تاکنون را آدرس بدهيد که با دستورالعمل از پيش ابلاغ شده سرويس هاي اطلاعاتي آمريکا و انگليس و اسرائيل منطبق نبوده باشد؟! اگر فقط يک نمونه سراغ داريد، بفرمائيد. همه دستورالعمل ها با ذکر تاريخ ابلاغ به شما موجود است.

راستي! چقدر جالب و خواندني خواهد بود اگر فهرستي از ياران خود در فتنه 88 را که به آمريکا و اروپا و بعضاً اسرائيل گريخته و اکنون با کسب پناهندگي نقاب دروغين از چهره فرو انداخته و به دشمني آشکار با اسلام و انقلاب و مردم ايران مشغولند، ارائه بدهيد. اين که کار سختي نيست. اين فهرست را ارائه کنيد تا همه بدانند شما چه کاره ايد؟
2- معاويه بعد از آن که از ترفند پيش گفته نتيجه اي نگرفت و در توهم آفريني ميان مومنان و پيروان حضرت اميرعليه السلام ناکام ماند، به ترفند ديگري روي آورد و آن، اين که؛ اگر علي(ع) امام معصوم است و نگاه ملکوتي دارد، چرا، در آغاز از طلحه و زبير حمايت کرد که امروز شاهد خروج و مخالفت آنها با خليفه مسلمين باشد؟! پاسخ اين سوال کودکانه نيز روشن و خالي از ابهام بود، چرا که؛ اولا؛ مولاي ما حضرت اميرعليه السلام، تا آن هنگام که طلحه و زبير در رکاب رسول خدا(ص) به دفاع جانانه از اسلام و مسلمين مشغول بودند و پس از آن، مادام که پاي از صراط مستقيم الهي بيرون نکشيده و در مقابل حاکميت الهي امام(ع) به تخاصم صف آرايي نکرده بودند، به حکم عقل و شرع از آنان حمايت مي کرد و بر اين حمايت اصرار نيز مي فرمود ولي پس از آن که انحراف و دشمني خويش با اسلام و مسلمين را آشکار و فتنه جمل را برپا کردند باز هم به حکم عقل و شرع به مقابله با آنان همت گماشتند چرا که رهبران الهي و از جمله ائمه اطهار عليهم السلام قصاص قبل از جنايت نمي کنند و نيت ها را به محاکمه نمي کشند. و اما، درباره نگاه ملکوتي حضرت و اين که آيا از ابتدا نسبت به هويت طلحه و زبير و يا عاقبت کار آنان آگاه بودند يا نه؟ بايد به بيان خود ايشان مراجعه کرد. آنجا که در بخشي از خطبه چهارم نهج البلاغه مي فرمايند؛
«پيوسته پيمان شکني شما را مي پائيدم، و نشان فريفتگي را در چهره تان مي ديدم. راه دينداران را مي پيموديد و آنگونه نبوديد که مي نموديد. به صفاي باطن، درون شما را مي خواندم و بر شما حکم ظاهر مي راندم» دقيقا همان گونه که حضرت آقا، به پيروي از مولا و مقتداي خويش امير مؤمنان عليه السلام عمل فرمودند.

از اين زاويه نيز، کنايه معني دار! عوامل بيروني و داخلي فتنه، حرف جديدي نيست. همان ايراد معاويه و يارانش به حضرت امير عليه السلام است!!
3- «بني قريظه» و «بني نضير» دو قبيله بزرگ از يهوديان بودند. آنها از طريق تورات و بشارت هاي حضرت موسي(ع) دريافته بودند که پيامبر اکرم، حضرت محمدمصطفي(ص) بعد از بعثت به منطقه اي از حجاز و ميان دو کوه «عير» و «احد»- يثرب آن روز و مدينه امروز- هجرت مي کند بني قريظه و بني نضير در پي اين دريافت به اطراف مدينه کوچ کرده و در انتظار هجرت پيامبر اعظم(ص) نشسته بودند تا اولين کساني باشند که به ايشان ايمان مي آورند. اما، هنگامي که رسول خدا(ص) به مدينه هجرت فرمود بني قريظه و بني نضير، با آن که به تصريح قرآن- از جمله آيه 89 سوره مبارکه بقره- اوصاف او را مي شناختند و در انتظارش بودند به او کفر ورزيدند، چرا که از يکسو بزرگان آنها به چرب و شيرين دنيا آلوده شده بودند و از سوي ديگر اعتراض داشتند که چرا پيامبر آخرالزمان(ص) از ميان قوم يهود برانگيخته نشده و مي گفتند؛ انتظار ما آن بود که رسول خدا(ص) از ميان ما باشد!

اين «قبيله گرايي» به جاي «حق گرايي» اگرچه در قوم يهود بروز برجسته و تعيين کننده اي دارد ولي منحصر به آنان نبوده و نيست، بلکه در موارد فراواني شاهد بوده ايم که قبيله گرايي ياد شده در قالب «گروه گرايي»، «حزب گرايي»، «ملي گرايي» و نظاير آن بروز کرده است.
اکنون روي سخن با جماعت اندک و فرو پاشيده فتنه گران 88 است و بايد خطاب به آنان گفت؛ آيا شما که مانند يهود بني قريظه و بني نضير، چشم و گوش بسته و دست از تفکر و تعقل شسته از گروه و حزبي که به آن وابسته ايد اطاعت مي کنيد و با وجود روشني و بديهي بودن حقايق، به خاطر وابستگي جبهه اي و حزبي دست از باطل نمي کشيد و عنان خود را به دست دشمنان تابلودار اسلام و انقلاب و مردم کشورتان سپرده ايد، مصداق واقعي «تعصب جاهلي» و «ارتجاع کور» نيستيد؟ و آيا توده هاي عظيم مردم اصولگرا که به پيروي از اميرمومنان(ع)، مواضع و عملکرد اشخاص را با معيار «حق» مي سنجند و نه حق را با اشخاص؟! و هر جا انحرافي ببينند به مقابله برمي خيزند شايسته تقدير نمي باشند؟!