رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در گفت و گویی به بررسی سیاست خارجی در چند سال اخیر و مقایسه آن با سه دهه اخیر پرداخت.
آیت الله هاشمی رفسنجانی در گفت و گو با «دیپلماسی ایرانی» درباره رویه فعلی سیاست خارجی گفت: از نظر خودم، فكر میكنم رویه فعلی مطلوب نیست. البته آقایان در اظهارات خود میگویند میخواهیم با همه دنیا رابطه داشته باشیم و همكاری كنیم. در صحبت، با حرفهای دولتهای گذشته فرقی ندارد. ولی عمل كردن به این خواست آن گونه نیست كه الان آقایان رفتار میكنند. بالاخره بیجهت نیست كه روابط ما با كشورهای همسایه در این مقطع اینگونه تیره شده است.
مهم ترین بخش های گفت و گو با رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام در ادامه می آید:
در دوران جنگ اینها (كشورهای همسایه)حمایتهای صریحی از صدام میكردند. هم پول میدادند، هم تبلیغ میكردند و هم نیروهایشان را میفرستادند. یعنی كارهای زیادی در حمایت از صدام میكردند. بعد از جنگ طبیعی بود كه وضع ما در اوقات تلخیها بدتر شود. ولی روابط دوستانهای برقرار كردیم. از زمان دولت ما شروع شد. نقطه آغاز مهم آن- غیر از خواستهها كه انجام میدادیم- برخوردی بود كه در سنگال با ملك عبدالله فعلی و امیر عبدالله آن موقع داشتم. خلاف انتظارش بود كه رئیس جمهوری ایران با وضع آن روزگار، آن گونه با ولیعهد عربستان رفتار كند. بعد از آن برخورد مقداری از یخهای روابط ما شكست. قبول كردند كه كنفرانس سران كشورهای اسلامی در ایران برگزار شود. منتها فاصله انداخته بودند و میخواستند سیاست خارجی ما را در آن مدت رصد كنند. اول قرار شد كه همایش سران در تهران برگزار شود كه دوباره پشیمان شدند.
برخورد بعدی ما در پاكستان با ملك عبدالله، ایشان را تحت تأثیر قرار داد و رفتارش را عوض كرد. در همان جلسه و قبل از حضور ما وزیر خارجه عربستان در یك كنفرانس خبری گفته بود كه كنفرانس سران در تهران برگزار نمیشود. رفتار تیم ایرانی باعث شد كه ایشان در همان جلسه دستور داد: «متن كنفرانس وزیر خارجه را تكذیب كنید. چون ما به تهران میرویم.»
رفتار ایشان در همان جلسه خیلی معنادار بود. در عرف دیپلماتیك هست كه سران كشورها با تشریفات خاص وارد شوند. تیم حفاظتی ملك عبدالله هم خیلی احتیاط میكردند. پس از پایان یكی از جلسات كنفرانس میخواستیم به ضیافت نخست وزیر پاكستان در دفتر ایشان برویم. ایشان سوار ماشین من شد. واقعاً این كار در عرف دیپلماتیك رسم نیست.
اكثر آنها در زمان جنگ آنقدر به صدام كمك كرده بودند كه مسئول واقعی جنگ عراق علیه ایران بودند. صدام هر چه میخواست، به او میدادند. بعضیها حتی عملاً وارد جنگ با ما شده بودند. ولی بعدها تغییر مشی دادند. اصول ایران و انقلاب حتی در سالهای پس از جنگ هیچ تفاوتی نكرد و حرفهای خود را عوض نكرده بودیم. فقط گفته بودیم كه میخواهیم با هم كار كنیم. ثابت كردیم كه به آنها راست میگوییم.
الان داریم خاطرات سال 68 را آماده میكنیم كه چاپ شود. در این سال جنگ تمام شده و امام هم رحلت كرده بودند. از روزی كه قرار شد نامزد ریاست جمهوری شوم و تا زمانی كه انتخاب شدم، خاطرات خوبی دارم. میبینم مسابقه بود كه سران كشورها به ایران بیایند. فضای واقعاً مطلوبی شده بود. همه تابوها شكسته و همه راهها باز شده بود. خیلی راحت میتوانستیم اعتبار و تكنولوژی بگیریم. البته همان زمان هم نیروهای افراطی بودند كه این كارها را محكوم میكردند. همان كسانی كه در دهه 60 افراط میكردند، انتظار داشتند پس از جنگ هم افراط كنیم.
درباره رفتار آمریكاییها هم شما كه در وزارت امور خارجه بودید، بیشتر از من میدانید كه علیرغم آن حالت تهاجمی دوران جنگ، حرفهایی میزدند كه نشان از تغییر مواضع آنها و نرم شدن سیاستهای خشن در خیلی از زمینهها داشت. ما در ایران كمی تلخ جواب میدادیم كه تابع سیاست رهبری بودیم. ایشان موافق نبودند. البته تا آن مقدار كه من ملایمت میكردم، آنها جلو میآمدند. شاید اگر با آمریكا هم مثل اروپا رفتار میكردیم، مشكلات كمتری برای ما پیش میآمد. در این طرف شوروی خیلی به ایران نزدیك شده بود كه مواضع و صحبتهای گورباچف در اسناد هست. در سفری كه به آنجا رفتم، تغییرات اساسی پیش آمد. به چین هم رفتیم كه اینگونه شد. شرق، غرب، كشورهای عربی و كشورهای منطقه جایی در سیاست خارجی ما داشتند. نهادهای انقلابی مثل گروههای جهادی فلسطین و حزبالله لبنان برای كارها با ایران هم جهت بودند. شعارهای ما هم با اینها خیلی فرق نمیكرد. یعنی همین حرفها را میزدیم، ولی در عمل براساس اصول دیپلماسی عمل میكردیم. وزارت خارجه ظرفیت خوبی داشت. میتوانستیم خیلی خوب استفاده كنیم. معمولاً دستهایشان را گروههای افراطی میبستند، ولی وقتی كمی دستشان باز میشد، كار میكردند. به نظرم هنوز هم با همین حال میتوانیم وضع را بهتر كنیم. اینكه چكار باید كرد به مسئولان اجرایی، مخصوصاً وزارت خارجه مربوط میشود. من نمیتوانم زیاد حرف بزنم. ولی میگویم میشود.
باید اصول دیپلماسی را رعایت كنیم و در گفتار و رفتار بهگونهای باشیم كه در شأن تاریخ و فرهنگ ایران و عظمت انقلاب اسلامی است. مثلاً در هر كشوری وزارت خارجه، مسئول و متولی كارهای سیاست خارجی است و كشورهای دیگر روی قدرت مسئولان این وزارتخانه حساب میكنند.
متأسفانه مسئولان در اتخاذ مواضع و بیان مسائل در خصوص سیاست خارجی به منافع مالی كمتر توجه میكنند. شما میدانید كه این روزها روابط ایران و عربستان رو به تیرگی رفته، در حالی كه اگر نگاه درستی در سیاست خارجی حاكم بود، میتوانستیم با كمك عربستان كه جایگاه ویژهای در بین كشورهای اسلامی و حتی دنیا دارد، خیلی از مسائل را حل كنیم. ولی نه تنها چنین نیست، بلكه به خاطر بعضی از اهداف داخلی سعی میكنند آن رابطه را در جامعه مخدوش جلوه دهند.
همانگونه كه گفتم مسئولان فعلی در زبان و گفتار، جلوتر از دولتهای قبلی پیش رفتهاند. حتماً شنیدید كه حرفهای عجیب و غریبی زدند. مثلاً گفتند: «ما با ملت اسرائیل خیلی صمیمی هستیم.» در حالی كه اینگونه نیست و ما رفتار یهودیان مهاجر را كه از كشورهای مختلف دنیا به سرزمینهای اشغالی آمدند و جای فلسطینیها را گرفتند، نمیپسندیم. اگرچه الان هستند و الان احزاب، مدیران و مسئولان اسرائیل طرف حرفهای ما هستند، ولی ما موجودیت اسرائیل را قبول نداریم كه ملتی برای این كشور قائل شویم.
به هر حال اینها در گفتار از ما جلوتر رفتند، اما در عمل همان رفتار نسنجیده داخلی مانند امور اقتصادی، فرهنگی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی را در سیاست خارجی هم دارند.
من فكر میكنم الان كاملاً میتوان در شرایط مساوی و با رعایت احترام متقابل با آمریكا مذاكره كرد. اینها در حرف تابوی مذاكره با آمریكا را شكستند. در زمان آقای خاتمی آن قدر فضا سنگین بود كه در یكی از سفرهای به آمریكا و در یكی از مراسم، برای اینكه با مسئولان آمریكا رودررو نشود، مسیر مستقیم خود را كج كرد. ولی الان كاملاً برعكس است. آنقدر برعكس است كه به هر بهانهای نامههای بدون جواب به مسئولان آمریكا مینویسند.
اینها در گفتار تابویی ندارند. ولی در عمل رفتار دیگری دارند. البته نمیتوانیم تقصیرها را به گردن این طرف بیندازیم. الان آمریكاییها رفتار تلخی با ما دارند. یعنی مثل اینكه تصمیمهایی گرفته اند. در گذشته اگر تصمیم میگرفتند، بروز نمیكرد. ولی الان رئیس جمهور، وزیر خارجه و سایر شخصیتهای آمریكا علیه ایران اظهارنظرهایی دارند كه خیلی تند است. عملشان هم معلوم است. اروپاییها هم همیشه با آمریكا بودند. بعضی از آقایان فكر میكردند میتوان اروپا را از آمریكا جدا كرد. این كار آسانی نیست. منافع مشترك دارند. تا حدی حاضرند با ایران كار كنند، ولی اگر قرار باشد مشتركات آنها و آمریكا آسیب ببیند، حاضر نمیشوند از آمریكا جدا شوند.
|