نامه عمر بن الخطاب به یزدگرد سوم و جواب یزدگرد ، دروغی به بزرگی کوه اورست

       

 نامه عمر بن الخطاب به یزدگرد سوم و جواب یزدگرد ، دروغی به بزرگی کوه اورست

سايت سونی کارت بيست     شماره خبر : 3212    خوانده شده : 13368 مرتبه     انتشار : 30/9/1390    ساعت : 15:56


    

متاسفانه اینترنت که روزی برای پیشرفت علوم و آسانی ارتباط در جهان و کشور ما جا باز کرد به سمتی میرود که به یک منبع بزرگ دروغ فراکنی در زمینه های مختلف تبدیل شده است که حتی در همین سایت سونی کارت بیست به مقابله و افشای برخی از این دروغ های شاخدار که با بی دقتی هموطنان منتشر و گسترش می یابد اشاره شده است ، موضوع زیر نیز یکی از همین موضوعات دروغ است که با مدارک و توضیحات منطقی و مستدل کذب بودن و پوچی آن برای شما بهتر آشکار میگردد

در ابتدا نامه ساختگی عمر بن الخطاب به یزدگرد سوم و سپس جواب ساختگی آنرا برای شما می آوریم و در زیر آن ، دلائل ساختگی بودن نامه و پاسخ را برای شما شرح میدهیم
 
در سایتهای ایرانی بدون تحقیق آمده است :
------------------------------------------------------
آنچه براي آگاهي هم وطننان ارجمند ايراني در ذيل مي آيد متن ترجمه نامه عمر خليفه دوم به یزدگرد سوم ساسانی و پاسخ یزدگرد به عمر می باشد. نسخه اصلی این نامه ها در موزه لندن نگهداری می شود. زمان نگاشته شدن این نامه ها مربوط می شود به پس از جنگ قادسیه و پیش از جنگ نهاوند که حدوداً چهار ماه به طول انجاميد .

از عمر بن الخطاب خلیفه مسلمین به یزدگرد سوم شاهنشاه پارس
یزدگرد، من آینده روشنی برای تو و ملت تو نمی بینم مگر اینکه پیشنهاد مرا بپذیری و با من بیعت کنی. تو سابقا بر نصف جهان حکم می راندی ولی اکنون که سپاهیان تو در خطوط مقدم شکست خورده اند و ملت تو در حال فروپاشی است. من به تو راهی را پیشنهاد می کنم تا جانت را نجات دهی.
شروع کن به پرستش خدای واحد، به یکتا پرستی، به عبادت خدای یکتا که همه چیزرا او آفریده. ما برای تو و برای تمام جهان پیام او را آورده ایم، او که خدای راستین است.
از پرستش آتش دست بردار و به ملت خود فرمان بده که آنها نیز از پرستش آتش که خطاست دست بکشند، بما بپیوند الله اکبر را پرستش کن که خدای راستین است و خالق جهان.
الله را عبادت کن و اسلام را بعنوان راه رستگاری بپذیر. به راه کفر آمیز خود پایان بده و اسلام بیاور و الله اکبر را منجی خود بدان.
با این کار زندگی خودت را نجات بده و صلح را برای پارسیان بدست آر. اگر بهترین انتخاب را می خواهی برای عجم ها ( لقبی که عربها به پارسیان می دادند بعمنی کودن و لال) انجام دهی با من بیعت کن.
الله اکبرخلیفه مسلمین عمربن الخطاب

از شاهشاهان، شاه پارس، شاه سرزمینهای پرشمار، شاه آریایی ها و غیر آریایی ها، شاه پارسیان و نژادهای دیگر از جمله عربها، شاه فرمانروایی پارس، یزدگرد سوم ساسانی به عمربن الخطاب خلیفه تازیان ( لقبی که پارسیان به عربها می دهند به معنی سگ شکاری)

به نام اهورا مزدا آفریننده زندگی و خرد

تو در نامه ات نوشته ای می خواهی ما را به راه راست هدایت کنی، به راه خدای راستینت، الله اکبر، بدون اینکه هیچگونه آگاهی داشته باشی که ما که هستیم و چه رامی پرستیم.
این بسیار شگفت انگیز است که تو لقب فرمانروای عربها را برای خودت غصب کرده ایآگاهی و دانش تو نسبت به امور دنیا به همان اندازه عربهای پست و مزخرف گو و سرگردان در بیابانهای عربستان و انسانهای عقب مانده بیابان گرد است.
مردک، تو به من پیشنهاد می کنی که خداوند یکتا را بپرستم در حالیکه نمی دانی هزاران سال است که ایرانیان خداوند یکتا را می پرستند و روزی پنج بار به درگاه اونماز می خوانند. هزاران سال است که در ایران، سرزمین فرهنگ و هنر این رویه زندگی روزمره ماست.

زمانیکه ما داشتیم مهربانی و کردار نیک را در جهان می پروراندیم و پرچم پندارنیک، گفتار نیک، کردار نیک را در دستهایمان به اهتزاز درمی آوردیم تو و پدران توداشتند سوسمار میخوردند و دخترانتان را زنده بگور می کردید .شما تازیان که دم از الله می زنید برای آفریده های خدا هیچ ارزشی قائل نیستید ،شما فرزندان خدا را گردن می زنید، اسرای جنگی را می کشید، به زنها تجاوز می کنید،دختران خود را زنده به گور می کنید، به کاروانها شبیخون می زنید، دسته دسته مردم رامی کشید، زنان مردم را میدزدید و اموال آنها را سرقت می کنید. قلب شما از سنگ ساخته شده است. ما تمام این اعمال شیطانی را که شما انجام می دهید محکوم می کنیم. حال بااینهمه اعمال قبیح که انجام می دهید چگونه می خواهید به ما درس خداشناسی بدهید؟تو بمن می گویی از پرستش آتش دست بردارم، ما ایرانیان عشق به خالق و قدرت خلقت او را در نور خورشید و گرمی آتش می بینیم. نور و گرمای خورشید و آتش ما را قادر میسازد که نور حقیقت را ببینیم و قلبهایمان برای نزدیکی به خالق و به همنوع گرم شود. این بما کمک می کند تا با همدیگر مهربانتر باشیم و این نور اهورایی را در اعماق قلبمان روشن می سازد.

خدای ما اهورا مزداست و این بسیار شگفت انگیز است که شما تازه او را کشف کرده اید و نام الله را بر روی آن گذارده اید. اما ما و شما در یک سطح و مرتبه نیستیم،ما به همنوع کمک می کنیم ، ما عشق را در میان آدمیان قسمت می کنیم، ما پندار نیک رادر بین انسانها ترویج می کنیم، ما هزاران سال است که فرهنگ پيش رفته خود را بااحترام به فرهنگ های دیگر بر روی زمین می گسترانیم ، در حالیکه شما به نام الله به سرزمینهای دیگر حمله می کنید، مردم را دسته دسته قتل عام می کنید، قحطی به ارمغان می آورید و ترس و تهی دستی به راه میاندازید، شما اعمال شیطانی را به نام الله انجام می دهید. چه کسی مسئول اینهمه فاجعه است؟

آیا الله به شما دستور داده قتل کنید، غارت کنید و ویران کنید؟یا اینکه پیروان الله به نام او این کارها را انجام می دهند؟ و یا هردو؟شما می خواهیدعشق به خدا را با نظامی گری و قدرت شمشیر هایتان به مردم یاد بدهید. شما بیابانگردهای وحشی می خواهید به ملت متمدنی مثل ما درس خداشناسی بدهید. ما هزاران سال فرهنگ و تمدن در پشت سر خود داریم، تو بجز نظامی گری، وحشی گری، قتل و جنایت چه چیزی را به ارتش عربها یاد داده ای؟ چه دانش و علمی را به مسلمانان یاد داده ای که حالا اصرار داری به غیر مسلمانان نیز یاد بدهی؟ چه دانش و فرهنگی را از الله ات آموخته ای که اکنون می خواهی به زور به دیگران هم بیاموزی؟

افسوس و ای افسوس ... که ارتش پارسیان ما از ارتش شما شکست خورد و حالا مردم مامجبورند همان خدای خودشان را این بار با نام الله پرستش کنند و همان پنج بار نمازرا بخوانند ولی اینکار با زور شمشیر باید عربی نماز بخوانند چون گویا الله شما فقط عربی می فهمد. من پیشنهاد می کنم که تو و همدستانت به همان بیابانهایی که سابقا عادت داشتید درآن زندگی کنید برگردید. آنها را برگردان به همان جایی که عادت داشتید جلوی آفتاب ازگرما بسوزند، به همان زندگی قبیله ای ، به همان سوسمار خوردن ها و شیر شترنوشیدنها.من تو را نهی نمی کنم از اینکه این دسته های دزد را ( ارتش تازیان) در سرزمینآباد ما رها کنی ، در شهر های متمدن ما و در میان ملت پاکیزه ما.
این چهار پایان سنگدل را آزاد مگذار تا مردم ما را قتل عام کنند، زنان و فرزندان ما را بربایند، به زنهای ما تجاوز کنند و دخترانمان را به کنیزی به مکه بفرستند. نگذار این جنایات را به نام الله انجام دهند، به این کارهای جنایتکارانه پایانبده.آریایها بخشنده، خونگرم و مهمان نوازند، انسانهای پاک به هر کجا که بروند تخم دوستی، عشق ، آگاهی و حقیقت را خواهند کاشت بنابراین آنها تو و مردم تو را بخاطراین کارهای جنایتکارانه مجازات نخواهند کرد.من از تو می خواهم که با الله اکبرت در همان بیابانهای عربستان بمانی و به شهرهای آباد و متمدن ما نزدیک نشوی ، بخاطر عقاید ترسناکت و بخاطر خوی وحشی گریت.
یزدگرد سوم ساسانی
------------------------------------------------------
 
دلائل کذب بودن این نامه و جواب آن از ویکی پدیا :
 
 
نامهٔ عمر بن خطاب به یزدگرد سوم نامه‌ای است که ادعا می‌شود از سوی عمر بن خطاب حاکم وقت مسلمانان، به یزدگرد سوم، شاه ساسانی نگاشته شده است. در بعضی منابع حتی وجود پاسخی هم از سوی یزدگرد به این نامه برشمرده شده است.

ادعا شده زمان نگاشته شدن این نامه‌ها مربوط می‌شود پس از جنگ قادسیه و پیش از جنگ نهاوند که حدوداً چهار ماه به طول انجامید. در صورتيکه این مدت هشت سال بوده است » [۱] تصاویری نیز در بعضی سایت ها برای آن ارایه شده و خطوطی که دیده می شود مشابه خط کنونی عربی می باشد نه خط 1400 سال پیش

نقد نامه های منسوب به عمر و یزدگرد

۱ــ خط رایج در آن زمان‌ عربستان خط آرامی یا سریانی بوده است اما نامه عمر به خط کنونی عربی است.

۲ــ خط کنونی عربی نوعی تکامل یافته از خط کوفی است که مدتها پس از عمر بن خطاب در زمان حجاج بن یوسف و به سفارش او توسط ایرانیان که به کار دبیره اشتغال داشتند ابداع شد. این خط که از خط پهلوی ساسانی اقتباس شده، نیم نگاهی هم به خط سریانی داشته است.

۳ ــ در خط پهلوی و خط کوفی که تازه حدود ۸۰ سال بعد از هجرت پیامبر ابداع شده نقطه وجود ندارد اما نامه های منتشر شده پر از نقطه است.

۴- بیش از ۱۴۰۰ سال از روزگار خلیفه دوم و یزدگرد سوم می‌گذرد، این دو نامه در تألیفات هیچ یک از مورخان و محققان بزرگ قدیم و جدید ایرانی و غیر ایرانی که حوادث مربوط به جنگهای صدر اسلام را گزارش کرده‌اند، نقل نشده است.

تاریخ طبری، ابن ‌کثیر، تاریخ سیاسی ساسانیان (تألیف دکتر مشکور)، ایران در زمان ساسانیان (تألیف کریستن سن)، ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان (تألیف نولدکه، ترجمه زریاب خوئی)، از پرویز تا چنگیز (تألیف تقی‌زاده)، تمدن ایران ساسانی (تألیف ولادیمیر گریگورویچ لوکونین)، ایران در آستانه یورش تازیان (تألیف آ.‌ای کولسنیکف)، مطالعاتی درباره ساسانیان (تألیف کنستانتین اینوسترانتسف)، اسلام در ایران پطروشفسکی...همه در دسترس است و در هیچ یک از این مآخذ، نام و نشانی از نامه های ادعا شده نیست.

۵- این نامه‌ ها را هیچ کدام از تاریخ‌نویسان بزرگ قرون اولیّه اسلامی نیز ثبت نکرده‌اند. ابن‌سعد، ابن عبدالحکم، دینوری، بلاذری، یعقوبی، طبری، مسعودی و کندی ــ حتی اشاره‌ای کوچک به آن نکرده اند.

۶- حکیم ابوالقاسم فردوسی با در دست داشتن بیشتر منابع مکتوب عهدِ خود، اشاره ای به مکاتبات بین عمر و یزدگرد سوّم ندارد و در عوض مکاتبات بین رستم فرخزاد و سعد وقاص را می‌آورد که اهمیتی بس کمتر دارد.

۷ ــ مسلمانان بدون استثناء نامه های‌ خود را با بسم الله شروع می‌کردند. نامه ی عمر با نام خدا شروع نمی‌شود.[۲]

۸ ــ در روزگاری که مسلمانان روی قرآن حساسّیت داشتند ــ عمر بن خطاب کوچک‌ترین اشاره‌ای به آن در نامه‌اش نمی‌کند و حتی به ‌رسم آن روزگار در ابتدای نامه به رسالت پیامبر اشاره‌ ندارد و این خلاف قاعده مرسوم است.

۹ ــ در نامه عمر به یزدگرد نوشته شده: « الله اکبر را پرستش کن... الله اکبر را خدای خودت بدان »

الله اکبر که بصورت جمله است مبتدا و خبر، و خدا بزرگتر است به صورت صفت و موصوفی در آمده است.

الله اکبر را پرستش کن. بی معنی است و اینکه عمر، الله اکبر به کسر «الله» را در نظر داشته که صفت و موصوف است، واقعی نیست. [۳]

۱۰ ــ نامه محّمد به خسرو پرویز یا هرقل در تاریخ یعقوبی... نشان می‌دهد که در نامه نگاری های آن ‌زمان سابقه نداشته کسی نامه‌اش را اینگونه تمام کند : خلیفه مسلمین، فلانی

۱۱ ــ در آیین زرتشت سابقه نداشته که از انسان ها با عبارت فرزندان خدا یاد کنند.

(ای عمر) «زمانیکه ما داشتیم مهربانی و کردار نیک را در جهان می‌پروراندیم...تو و پدران تو داشتند سوسمار می‌خوردند...شما تازیان که دم از الله می‌زنید برای آفریده های خدا هیچ ارزشی قائل نیستید، شما فرزندان خدا را گردن می‌زنید...»

فرزندان خدا بیشتر در مسیحیت و به گونه ای خفیف تر در یهودّیت به چشم می‌خورد.


۱۲ ـ « مَردک، تو به من پيشنهاد می‌کنی که خداوند يکتا را بپرستم...»

سراسر نامه منسوب به یزدگرد علاوه بر اصطلاحات ژورناليستی امروزی، مملو از فحاشی‌ و نژادپرستی است:

سگ شکاری، عرب‌های پست و مزخرف‌گو...انسان‌های عقب مانده بيابان گرد، تو و همدستانت. سوسمار خوردن‌ها و شير شتر نوشيدن‌ها...

لحن دشنام گونه نامه یزدگرد با گفتار نیک که زرتشت مبشر آن بوده، هیچ نسبتی ندارد. ضمناً متن حماسی و رومانتيک و حقوق بشری نامه يزدگرد مصنوعی می‌نماید.

۱۳ ـ در ابتدا و پایان نامه به جای اسلام بیاور تاکید شده با من بیعت کن. لفظ بیعت میان همفکران و هم‌کیشان به کار می‌رود و عمر نمی‌تواند کسی را که هنوز اسلام نیاورده، به بیعت فراخواند.

۱۴ ـ در بخشی از نامه یزدگرد آمده است:

«افسوس و ای افسوس... که ارتش پارسیان ما از ارتش شما شکست خورد و حالا مردم ما مجبورند همان خدای خودشان را این بار با نام الله پرستش کنند.»

اما چند خط پایین‌تر می‌خوانیم که:

«من از تو می‌خواهم که با الله اکبرت در همان بیابان‌های عربستان بمانی و به شهرهای آباد و متمّدن ما نزدیک نشوی» معلوم نیست که سپاه عمر در بیابان‌ها ماند و یا حمله کرد.

۱۵ ـ یک نکته ظریف واژه مزخرف در نامه یزدگرد است.

«ای عمر ...آگاهی و دانش تو نسبت به امور دنیا به همان اندازه عرب های پست و مزخرف گو و سرگردان در بیابان های عربستان و انسان های عقب مانده بیابان گرد است...»

واژه مزخرف زمانی باب شد که اعراب به کاخ شاه شاهان آمدند و دیدند دیوار ها همه زرّین است. با این تصّور که همه این ها طلا هستند شروع کردند به کندن اما متوجه شدندتنها ظاهر دیوارها شبیه طلا است.

زخرف به معنای طلا است و این ها چون فهمیدند که گول خوردند اسم آن را گذاشتند مزخرف، یعنی طلایی، زر اندود. مزخرف بعدها به معنی دروغی که به راست آراسته شده، قلابی و سخن باطل هم به کار رفت. کلمه «مزخرف گو» چگونه وارد نامه یزدگرد شده است؟

۱۶ ـ گزارش‌های مورخان نزدیک به عصر یزدگرد، نامه منسوب به وی را زیر سئوال می برَد.

تاریخ نویسانِ نزدیک به عصر یزدگرد سوم، گزارشهایی ـ با اسناد متصل و زنجیره‌های پیوسته ـ از گفتگوهای عربها با یزدگرد و سرداران سپاه او آورده‌اند که مضمون آنها کاملاً برخلاف مندرجات نامه منسوب به یزدگرد است.

برای نمونه: محمد بن جریر طبری که در قرن سوم هجری می‌زیسته، با اسناد متصل گفتگوی فرستادگان سپاه عرب با یزدگرد را گزارش کرده است و مضمون صحبتها خلاف آن چیزی است که در نامه یزدگرد از زبان وی نوشته شده است. [۴]

وقتی گزارش‌های مورخان نزدیک به عصر یزدگرد را از گفتگوهای او و سردارانش با مسلمانان، با محتویات نامه منسوب به او مقایسه می‌کنیم و سپس با در نظر گرفتن تصویر حقیقی جامعه ایران در آن روزگار ـ به گونه‌ای که در منابع معتبر منعکس است ـ درمی‌یابیم که نامه های عمر و یزدگرد نمی تواند واقعی باشد. [۵]

۱۷ ـ ادعا شده نامه عمر بن خطاب به يزدگرد سّوم و پاسخ وی در موزه لندن نگهداری می‌شود.

موزه لندن که اساساً جهتِ مطالعات لندن شناسی دائر شده، فهرست همه اشياء و اقلام تاريخی را که نگهداری می‌کند و همچنين تصاويری از آنها را در سايت‌ش در اختيار کاربران قرار داده‌است و هیچ اثر و نشانی از نامه های مزبور در موزه لندن و هیچ موزه دیگری در جهان نیست.[۶]

پانویس

  1. فاصلة ميان دو جنگ مذکور، حدود هشت سال بوده نه حدود چهار ماه (جنگ قادسيه در سال ۱۴هـ . ۶۳۵م (فرهنگ معين، ج ۶، ص ۱۴۲۴) و جنگ نهاوند در سال ۲۱هـ . ۶۴۲ م (تاريخ سياسی ساسانيان، مشکور، ج ۲، ص ۱۳۷۴) روی داده است.)
  2. البته به تازگی یک بسم الله ارحمن الرحیم به نامه عمر اضافه شده است. تا الان چند بار نامه عمر را عوض کرده اند.
  3. در نسخه‌های جدید این نامه ها، جای الله اکبر، الله گذاشته‌اند.
  4. ترجمه تاريخ طبری، ج ۵، صص ۷ - ۱۶۷۶
  5. همنشین بهار: کجا شاهنامه آخرش خوش است؟ ورود اعراب به ایران و سقوط ساسانیان
  6. [ در دانشنامه بزرگ ايرانيکا http://www.britannica.com] و دانشنامه بزرگ زير http://search.msn.com/encarta نيز، اثری از اين نامه های جعلی نيست.

منابع

دو نامه جعلی بین عمر و یزدگرد سوم

موزه لندن