كوفه ويك مسجدی بس سوت و كور

       

 كوفه ويك مسجدی بس سوت و كور

سايت سونی کارت بيست     شماره خبر : 3508    خوانده شده : 4868 مرتبه     انتشار :    ساعت : 03:53


    

كوفه ويك مسجدی بس سوت و كور
مسجد و محراب  خـالی از حضور

قبله و سجّا ده ی  پر خون شده
مهر وتسبيح علی، گلگون شده

ردّ خـونی داغ از مســجد روان
دل به دنـبالش سراسيمه  دوان

از که است این ردّ خون و  تا كجاست؟
گر چه تا اين خانه اما تا خداست!

پشت در غوغا شده از طفل و پير
دست هر يك كـا سه لرزان شــير

يا علی ای مهربان بابای ما
اين غـذای اندك فردای ما

كاسه شيری را كه دادی پس بگير
پس  بگـير از آن بنـوش اما نميـر

داخل خانه هـوای ديگـرست
لحظه های آخرين حيدرست

خانه ای كه خشت خشتش كاگلی
شاهـد غـم هـای غـمگـين عـلی

خانه ای كه خاك آن از رنگ خون
گوشه اش  مرغابيان  سرنگـون

گوشه ای يك جفت كفش پينه دار
از خجالت در غلافـش ذوالـفقار

گوشه ای يك دختر و يك دسته مو
گوشه ای  با خود حسن در گفتگو

گوشه ای خون خدا روی زمين
گوشه ای ماه شـب امّ الــبنـين

گوشه گوشه لحظه ها سرد وغريب
گوشه ای مشغـول كار خود طبيب

رنگ او از رنگ حيدر زرد تر
آهِ او از جـسم حيـــدر سردتـر

چيست در زخم سر او ای طبيب
آب كرده پــيـــكر او ای طبيـب

تـيغ تا اعـمـاق این سر رفته است
كاسه كاسه خون ز حيدر رفته است

چشم يك عالم به دستت ای طبيب
نسخه ی تو ناله ی امّن يجيب؟!

آسمان را بر سرش مرهم كنی
حاش لله  درد او را كم كـنی

سالها پـيش عمر او شـد  خاتمه
لحظه ای كه پيش چشمش فاطمه...

تا سخن از ياس و ميخ و تخته شد
ازهمان شب خون حيدر لخته شد

در مدينه پشت در جان كنده بود
فاطمه جان داد و حيدر زنده بود

ازهمان شب لحظه ای چشمش نخفت
پشت در فـزت و ربّ الــكعبه گــفت

درد او درمـان نگـيرد با طبيب
جمع كن دارو و مرهم را طبيب

بس كن اين بيهوده درمان و تلاش
سـدّ راه وصل دو عاشق مباش

.................

شــد سـحر اما مــؤذن خـواب بود
خواب بود و جنس خوابش ناب بود

عكس ماه امشب نـيامد روی چاه
چاه بی آب است يا خوابست ماه؟!

مرهـم هر درد كــوفه درد داشت
سينه اش مثل شكوفه درد داشت

آه ای تـنها ترين مرد زمين!
باز برخيز ای اميرالمؤمنين

دادِ دنـيا بـعد تــو بـــيداد شد
بغض ِعالم وا شد و فرياد شد

يا علی رفتیّ و خرما سنگ شد!
يا علی رفتی  دل  ما تنگ  شد!

شيره ی خرما پراز خون يا علی!
نخل ها  شد  بيد مجنون يا علی!

يا علی ای كعبه پيشت سينه چاك
فرقت از اين كينه ی ديرينه چاك

تـاج عـالم خاك  پــای قـنبرت
عرش اعلا گوشه ای ازمنبرت

زندگی بی تو مثال مردگيست
تا قيامت بعـد تو بايد گريست

چيست اين ماه  مريض  پشت  ابر؟
كوچه ها خاموش ودرها سنگ قبر!

آب كـوفه تا قـيـامت خـونی است
كوچه هايش تا ابد طاعون‍ی است

كوفه دل را می خورد مثل جذام
كوفه حــيدر می فروشد به قطام

كوفه حتی يك نفرعاشق نداشت
مهربا نــی ِ علی لايق نــداشت

کوفه! ای شهر حقير درد خيز
تو بخواب و تا قيامت برنخيز

كوفه امشب كوفه هرشب دربلاست
كوفه نامـش از همان شب كربلاست