بهترین روز آقای دوربینی کی بود؟ + فیلم جالب

       

 بهترین روز آقای دوربینی کی بود؟ + فیلم جالب

سايت سونی کارت بيست     شماره خبر : 3634    خوانده شده : 5031 مرتبه     انتشار : 4/8/1391    ساعت : 20:42


    

حسین نمازی (در برخی منابع به اشتباه حسین زمانی) مشهور به حسین دوربینی یا آقا دوربینی فردی ا‌ست که همواره به دنبال شرکت در مراسم دولتی یا رسمی‌ است تا در تلویزیون یا در روزنامه‌ها نمایش داده‌شود و به همین دلیل از سوی رسانه‌ها و بین مردم ایران به این نام معروف شده ‌است

حسين نمازي متولد 1337 در تهران، با اصليت شيرازي‌ است که يک بار در سال 1379 ازدواج کرده و به دليل علاقه زيادش به دوربين، از همسر خود جدا شده است.

چند سال پیش برای اینکه حسین سر و سامان بگیرد . پدر و مادر او دختری از آشنایان را برای پسرشان عقد می‌کنند. حسین درباره آن روز‌ها می‌گوید :« خانمم اول یک کم رو در واسی داشت. اما بعد از چند وقت اعتراض‌ها شروع شد. همیشه در مراسم ها شرکت می کردم و خانمم به من گفت بهتر بود با دوربین ازدواج می کردی نه با من. یک روز برادر خانم‌هایم ریختن سرم تا آنجا که جان داشتم من را زدند و دست خواهر خود را گرفتند بردند.چون آشنا بودند دیگر شکایت هم نکردند.حتی خانواده زنم برای من یک کار در شیراز دست و پا کرده بودند. اما من گفتم نمیام. آخه مراسم‌ها همه اینجا (تهران) بود تا شیراز.

وي برادر زاده حسين نمازي ، وزير سابق اقتصاد و دارايي ايران است که به عنوان کارمند خدماتي وزارت ارشاد در کتابخانه پارک شهر مشغول بکار است.

او در مصاحبه با هفته‌نامه همشهري جوان مي‌گويد:

از بچگي دوست داشتم آدم مهمي بشوم، ديپلم ردي هستم. آدم که هندوانه مي‌خرد به ظاهرش نگاه مي‌کند و بعد انتخاب مي‌کند. من هم نه ظاهر زيبايي دارم و نه مدرک تحصيلي پس آدم مهمي نشدم. اما دوست دارم که من هم ديده شوم ولي الان ديگر تا مي‌آيم اخبار تلويزيون را نگاه کنم سريع پدرم کانال را عوض مي‌کند. براي ديدن فيلم مراسم‌هايي که در آنها شرکت کرده‌ام تا ساعت 12 شب بيدار مي‌مانم تا در حالت‌هاي مختلف خودم را تماشا کنم. تازه وقتي من صبح خيلي زود از خانه بيرون مي‌زنم اهل منزل مي‌فهمند که کسي فوت کرده و من براي تشييع جنازه مي‌روم. يادم نمي‌ايد تا به حال تشييع جنازه کسي را از قلم انداخته باشم. اما وقتي جمعيتي را در تلويزيون نشان مي‌دهند و من در بين آنها نيستم خيلي حرص مي‌خورم تا صبح خوابم نمي‌برد.

يک شب داشتم از ميدان توپخونه عبور مي‌کردم، به فروشگاهي رسيدم که نمايندگي يکي ازشرکت‌هاي ساخت تلويزيون آنجا است.  ناگهان ديدم مصاحبه‌اي که گزارشگر صدا و سيما با من انجام داده بود در حال پخش است. در آن واحد 50  تلويزيون من را نشان مي‌داد. بصورت گنُده ، اگه همه دنيا را بهم ميدادند اینقدر خوشحال نميشدم.

بعضي وقت‌ها آدم دست و پايش را گم مي‌کند. در مراسم ختم عماد مغنيه مانده بودم به کدام دوربين نگاه کنم. اگر صد ميليون هم به من بدهند به اين اندازه خوشحال نمي‌شوم که دوربيني من را نشان بدهد.
آغاز ماجرا آن طور که خود حسين به ياد دارد، همه چيز از مراسم عزاداري روز تاسوعا سال 54 در مسجد ارگ شروع شد. آن روزها حسين جواني 17 ساله بود که براي عزاداري بداخل مسجد رفت و ديدن چند دوربين فيلمبرداري او را بسوي خود کشيد. وقتي فيلم مراسم از تلويزيون پخش شد، حسين از ديدن تصوير خود ذوق زده و خوشحال شد:

آن موقع اينقدر مراسم نبود و مراسم تشيع جنازه يا بزرگداشت نبود. اما الان آنقدر که من را در تلويزيون نشان مي‌دهند وزيرها را نشان نمي‌دهند.
پيشنهاد بازيگري او در پاسخ به اين پرسش که «چرا به دنياي بازيگري وارد نمي‌شوي؟» با يک چهره بي حس و بي علاقه به دنياي سينما مي‌گويد به او پيشنهادهاي هنري داده‌اند، اما قبول نکرده‌است:

نه اينطوري هم به کارم مي‌رسم و هم مي‌توانم جلوي دوربين بيام. آخر من در يک اداره مشغول هستم.

 

مصاحبه خواندنی با آقای دوربینی،حسین زمانی یا حسین دوربینی

مصاحبه خواندنی با آقای دوربینی،حسین زمانی یا حسین دوربینی

مصاحبه خواندنی با آقای دوربینی،حسین زمانی یا حسین دوربینی

منابع : ویکی پدیا و zohur12.ir