دو روز بعد از شروع تبلیغات تلویزیونی نامزدها در انتخابات هنوز عدهای به بازگشت هاشمی رفسنجانی به صحنه امید دارند. رای رهبر انقلاب، گزینه مطلوب احمدینژاد در انتخابات، وحدت اصولگرایان، ماجرای چوب بستنی و چند مساله اقتصادی مهمترین مطالب دیگر روزنامهها هستند.
تا 48 ساعت قبل از انتخابات امید به بازگشت هاشمی داریم
روزنامههای نزدیک به دولت که تا روزهای پیش امیدشان به بازگشت مشایی به صحنه انتخابات بود، امروز سخن از بازگشت هاشمی رفسنجانی را مطرح میکنند.
روزنامه خورشید در صفحه دوم خود در شرح سخنان ظاهرنژاد از اعضای کارگزاران از امید این تشکیلات سیاسی به تجدیدنظر در بررسی صلاحیتها و برگشت هاشمی سخن گفته است.
خورشید و شهروند سخنان تابش نماینده اردکان در مجلس را هم مورد توجه قرار دادهاند. خورشید در مطلبی با عنوان «اصلاحطلبان کاندیدایی در انتخابات ندارند؛ امید به بازگشت هاشمی » نوشته است: محمدرضا تابش، نماینده اردکان در مجلس شورای اسلامی و از جمله فعالان شاخص جریان اصلاحطلبی است. تابش در هفتههای گذشته بهعنوان یکی از هواداران اکبر هاشمی رفسنجانی تلاش زیادی برای وارد کردن او به صحنه انتخابات به خرج داد. خواهرزاده سیدمحمد خاتمی در گفتوگو با خبرنگار خورشید، کوشید تا از واژه «اصلاحطلب بدلی» استفاده نکند اما صراحتا گفت که نه حسن روحانی و نه محمدرضا عارف را اصلاحطلب نمیداند. رئیس فراکسیون اصلاحطلبان مجلس هشتم با انتقاد از حسن روحانی و عارف به دلیل خودداری از انصراف در اعتراض به رد صلاحیت اکبر هاشمیرفسنجانی، معتقد است از این دو نفر در انتخابات سوءاستفاده میشود. مهمترین بخشهای سخنان تابش به قرار زیر است:
ائتلاف 1+2 یا به عبارتی ائتلاف برای پیشرفت به عقیده من شکست خورد و از هم پاشید زیرا مظفر که رئیس ائتلاف 3گانه بود از چندی پیش اعلام کرده بود که رئیس ستاد انتخاباتی قالیباف است، بنابراین این ائتلاف راه بهجایی نخواهد برد. در بین اصولگریان غرضی مستقل وارد این دوره از انتخابات شده و به عقیده من قالیباف و ولایتی در ائتلاف 1+2 باقی خواهند ماند اما حداد عادل از جلیلی حمایت خواهد کرد. به عبارت بهتر باید گفت که آرایش اصولگریان در قالب 3 جریان مستقل، تندرو و معتدل قابل ارزیابی است.
متأسفانه ما خیلی پرهزینه کشور را اداره میکنیم، اگر بنا بود که هاشمی درانتخابات شرکت نکند خیلی راههای کمهزینهتری وجود داشت تا وی به انتخابات وارد نشود مثل اصلاح قانون انتخابات که ما در این قانون سن 75 را لحاظ کرده اما شورای نگهبان مغایر با قانون اساسی دانست و بازگردانده شد. باید به این نکته اشاره کرد افرادی که کشور را اداره میکنند بعد 35 سال باید ضعف قانون اساسی را مرتفع میکردند. درهرصورت خروج هاشمی به این نحو از انتخابات این دوره نه تنها جامعه ایران را دچار شوک کرد بلکه جوی درکشورهای دیگر ایجاد شد تا آنها بگویند عالیترین مقام حکومتی ایران که یکی از رکنهای رکین انقلاب اسلامی بود تأیید صلاحیت نشد و این موضوع باعث شده که جامعه هنوز دچار یک سردرگمی باشد. تا 48 ساعت قبل از انتخابات امیدواریم هاشمی به عرصه انتخابات بازگردد. اگر بخواهیم یک شوک به انتخابات وارد کنیم باید هاشمی به انتخابات بازگردانده شود.
هاشمی به عقیده من بسیار عاقبت به خیر شد. فرصت خوبی برای هاشمی به وجود آمد تا اگر جایی ضعف، قصور یا سستی در دوران مسئولیتش وجود داشت این ضعف از نظر افکار عمومی جبران شود.
از همان ابتدا هم گفته شد که اجماع اصلاحطلبان فقط حول هاشمی است برای اجماع روی سایر افراد صحبتی نشده است. آقایان عارف و روحانی به صورت مستقل حضور دارند اما به نظر من معرفت، عقلانیت و بزرگی آقایان ایجاب میکرد با توجه به شرایطی که برای آقای هاشمی پیش آمد این دو نفر، به نوع دیگری عمل کنند. در حال حاضر از روحانی و عارف متأسفانه به صورت ابزاری استفاده میشود تا وانمود شود همه سلایق در انتخابات حضور دارند. بنده فکر نمیکنم این دو به عنوان کاندیدای اصلاحطلب درصحنه حضور داشته باشند و اصلاحطلبان به احتمال قوی با رأی پایین از انتخابات خارج میشوند. لازم است از حالا این نکته را عنوان کنم تا بعدها آقایان اصولگرا مدام تکرار نکنند که پایگاه اصلاحطلبان ضعیف بود. نخیر جریان اصلاحطلب تا به امروز کاندیدایی ندارد.
در هرصورت شورای نگهبان نهادی است که از نظر قانونی تائید ویا رد صلاحیت کاندیدا را بررسی میکند، اما میتوان انتقاد کرده وحرف زد. شورای نگهبان قابل نقد بوده وخط قرمز نظام نیست. به نظرمن اگر تنوع سلایق در انتخابات وجود داشت زمینه مشارکت مردم بالاتر بود.
بفرمائید چوب بستنی
روزنامه خورشید در مطلبی دیگر به مرور حضور چوب بستنی در فضای سیاسی ایران با توجه به سخنان یکی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری در این باره پرداخته است:
«چوب بستنی»؛ آنچه را که لای بستنی میگذارند تا «بستنی چوبی» تولید شود. اختراع این شیء موجب شد کسانی که از بستنی قیفی، نانی، سنتی، اسکوپی و ... خوششان نمیآید از تناول این محصول لبنی محروم نشوند. چوب بستنی پس از استعمال، زبالهای است دور انداختنی که باید به زباله دان پرتاب شود. این شیء پیش پا افتاده اما مدتهاست که به میدان سیاست پرتاب شده است.
سیاست را با پیچیدگیهایش میشناسند، گاهی اوقات اما سیاست با همه پیچیدگیهایش، گره میخورد با پیش پا افتادهترین چیزها. به پیش پا افتادگی چوب بستنی و «بل هم اضل»! سعید جلیلی آخرین چهره سیاسی است که چوب بستنی را به استمداد طلبیده است. اظهارنظر سعید جلیلی در گفت و گوی ویژه خبری درباره چوب بستنی موجب شده که این شیء پس از چند ماه انزوا و فراموش شدگی بار دیگر به کانون توجهات بازگردد. به خصوص که سوگلی جناح راست در نخستین نطق انتخاباتی اش، آن هم هنگام تشریح برنامههای اشتغالزایی پای او را به انتخابات باز کرد: «در سال 90 حدود 39 میلیون دلار از آلمان چوب بستنی وارد کردهایم و این در شرایطی است که میتوانیم این را در روستاهای خودمان تولید و اشتغال ایجاد کنیم.» اما داستان «چوب بستنی» از کجا آغاز شد و این شیء پیش پا افتاده چگونه شهرت سیاسی یافت؟
دِین «چوب بستنی» به سردار نقدی
سردار نقدی را همه به تئوریهایش میشناسند. او از جمله افرادی است که معمولا درباره همه چیز سخن میگوید. از سیاست و اقتصاد گرفته تا سینما و فوتبال. این روزها همه نگاهها به تئوری جدید سردار معطوف شده است. سردار نقدی چندی پیش کشف کرد که حماسه سیاسی یعنی حذف سلایق سیاسی از انتخابات توسط شورای نگهبان! وی تنها کسی است که توانست بین حذف سلایق سیاسی و افزایش میل مردم به مشارکت در انتخابات رابطهای مستقیم ایجاد کند. سردار نقدی در تئوری حماسه سیاسی خود معتقد است حذف گروههای سیاسی مشارکت مردم را افزایش میدهد.
از این موارد در گفتار سردار کم نیست. مثلا او چندی پیش تصمیم گرفت تا خلأ نظریهپردازی در حوزه فوتبال را نیز پر کند. پس، از تز پیروزی تیم ملی ایران بر برزیل در صورت خواندن نماز شب پرده برداشت بدون آنکه پاسخی به پرسش منتقدان خود بدهد: «برزیل و اسپانیا با نماز شب پیروز میشوند یا زحمت و برنامهریزی؟ چرا تنبلی را تئوریزه کنیم و دین را خفیف شماریم؟»
باز شدن پای چوب بستنی به سیاست نیز مدیون زحمات سردار نقدی در ایراد سخنرانیهای متعدد درباره همه چیز است. وی 6ماه قبل حین تئوریپردازی و نسخه پیچی برای اقتصاد مقاومتی گفت: «40 میلیون دلار چوب بستنی وارد کشور شده که هیچ نیازی به ورود این قبیل کالاها نیست. متاسفانه اقلامی همچون گلهای مصنوعی، تسبیح، سجاده، اسباببازی و... که خود ما توان تولید آن را داریم از خارج وارد میشود. آیا ما خود نمیتوانیم آن را تولید کنیم؟»
این چنین بود که پای «چوب بستنی» برای نخستین بار به میدان سیاست باز شد. «چوب بستنی» شهرت سیاسی اش را مدیون سردار نقدی است.
«چوب بستنی» در دست لاریجانی
بعد از سردار نقدی نوبت به علی لاریجانی رسید. این بار رئیس یک قوه و سیاستمداری شاخص «چوب بستنی» را به دست گرفت: «حدود ۸۰ میلیوندلار هر سال منابع از کشور خارج میشود و از آلمان چوب بستنی وارد میکنیم، چطور ما میتوانیم اتم را بشکافیم اما نمیتوانیم چوب بستنی بسازیم؟ باید برای تولید داخلی اراده وجود داشته باشد.»
افول «چوب بستنی»
محبوبیت و کاربرد چوب بستنی نزد مخالفان دولت رو به افزایش بود تا اینکه ارائه چند آمار ساده این روند را متوقف کرد: «براساس آمار رسمي گمرک جمهوري اسلامي ايران، کارخانههاي توليد بستني کشور (در بخش خصوصي و نه دولتي) در ۱۲ ماهه سال ۱۳۹۰ حدود ۴۲ ميليون دلار(و نه ۸۰ ميليون دلار) چوب بستني از کشور چين (ونه آلمان) وارد کردهاند و در مقابل اين حجم از واردات که کمتر از ۸ صدم درصد از کل واردات کشور است، توليدکنندگان بستني کشور بيش از ۹۰۰ ميليون دلار بستني توليد کردهاند که حدود ۲۰۰ ميليون دلار آن به کشورهاي همسايه صادر شده است.
اصولا چوب مناسب و استاندارد براي توليد چوب بستني صرفا در دو کشور روسيه و استراليا توليد میشود که بخش مهمي از اين چوب به کشور چين منتقل شده و پس از آن است که غالب توليدکنندگان بستني در جهان، چوب بستني مورد نياز خود را از کشور چين وارد میکنند. اينکه چرا توليدکنندگان بستني در اقصا نقاط دنيا و از جمله ايران به سمت خودکفايي در موضوع توليد چوب بستني نرفتهاند ريشه در اصل بديهي محاسبه هزينه-فايده در اقتصاد دارد که ترجيحات فايدهگرايانه بستنيسازان بخش خصوصي کشور را به سمت واردات چوب بستني هدايت میکند و دولت نيز امکان تکليف قانوني به آنان را درخصوص خودکفايي در توليد چوب بستني ندارد!»
احمدینژاد نیز یک بار در پاسخ به کنایههای علی لاریجانی و سایر منتقدان چوب بستنی گفت: «خیلی از کالاهایی که وارد میشود در امر تولید استفاده میشود. این چوب بستنی اگر وسط بستنی گذاشته شود و صادر شود چیز بدی است؟»
حتی کاندیدای جناح راست هم باید به روز باشد
سردار نقدی و علی لاریجانی، آرام آرام دیگر سراغی از چوب بستنی نگرفتند. سردار نقدی چوب بستنی را از فهرست موضوعات سخنرانیاش حذف کرد و لاریجانی هم کوشید تا به عنوان رئیسمجلس بهانههای کارشناسیتری برای انتقاد از دولت پیدا کند.
با این وجود چوب بستنی همچنان در میدان سیاست و انتخابات یک حامی جدی دارد؛ سعید جلیلی. مردی که شخصیتی مانند داوود احمدینژاد به نفع او از کاندیداتوری کنارهگیری کرد و حسین شریعتمداری سوپر حزباللهی اش نام نهاد.
سعید جلیلی در برنامه گفتوگوی ویژه خبری با استمداد از چوب بستنی بر نگرانیها افزود. به خصوص که چوب بستنی مدتها بود که به بهانهای از رده خارج شده بود و حتی سردار نقدی هم سراغی از آن نمیگرفت. اینکه مشاوران اقتصادی سعید جلیلی چه میکنند، روشن نیست. اما به نظر میرسد مشاوران سیاسی او باید بیش از همه نگران چوب بستنی باشند. کاندیدای جناح راست بودن منافاتی با آگاهی از شرایط روز و برخورداری از برنامه اقتصادی دقیق ندارد بهخصوص اگر این کاندیدا دبیر شورای عالی امنیت ملی و برخوردار از دسترسیهای اطلاعاتی کمنظیر باشد.
رهبری در بین نامزدها فعلا به کسی تمایل ندارند
چند روزنامه امروز نقل قولهای نمایندگان مجلس در مورد نگاه مقام معظم رهبری به انتخابات را مورد توجه قرار دادهاند. از جمله روزنامه اعتماد در این مورد نوشته است:
روز گذشته پايگاه اطلاع رساني دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت الله خامنه اي، اقدام به انتشار بخش هايي از سخنان ايشان درباره انتخابات كرد و در اين باره نوشت: «هرچه به انتخابات نزديك مي شويم بازار شايعات داغ مي شود. يكي از شايعاتي كه مي تواند در فضاي انتخابات تاثيرگذار باشد، شايعه حمايت رهبري از نامزدي خاص يا اطلاع از راي رهبر انقلاب اسلامي در انتخابات است. حضرت آيت الله خامنه اي چندين بار در ايام انتخابات ها اين مسائل را تكذيب و نظر خود را صريحا بيان كرده اند. براي آخرين بار نيز ايشان در ابتداي سال ؟در حرم رضوي درباره اين مسائل، اين چنين فرمودند: «رهبري، يك راي بيشتر ندارد. بنده حقير مثل بقيه مردم، يك راي دارم: اين راي هم تا وقتي كه در صندوق انداخته نشود، هيچ كس از آن مطلع نخواهد بود. حالاممكن است آن كساني كه صندوق دست آنها است، بعد باز كنند، خط اين حقير را بشناسند، بفهمند بنده به چه كسي راي دادم: اما تا قبل از راي دادن، كسي مطلع نخواهد شد. اينجور نيست كه كسي بيايد نسبت بدهد كه رهبري نظرش به فلان است، به بهمان نيست. اگر چنين نسبتي داده شد، اين نسبت درست نيست.»روز گذشته همزمان با انتشار اين بخش از سخنان مقام معظم رهبري، علي لاريجاني رييس مجلس هم در جلسه فراكسيون رهروان ولايت مجلس (حاميان لاريجاني)، از ديدار خود با رهبر معظم انقلاب خبر داد و درباره نظر ايشان نسبت به كانديداهاي انتخابات گفت: «معظم له در اين ديدار فرمودند كه نظري خاصي نسبت به كانديداها نداشته و ندارند. رهبر معظم انقلاب از گذشته هم بر اين نكته تاكيد داشتند كه راي ايشان براي هميشه مخفي است و هيچ كسي نمي تواند از اين موضوع استفاده ابزاري كند، اين موضوع از گذشته تاكنون نگاه كلي رهبري بوده است.»حسين سبحاني نيا از اعضاي هيات رييسه مجلس، ديروز ضمن بيان اين سخنان از قول لاريجاني، با تاكيد بر اينكه موضوعات مطرح شده درباره انتساب برخي كانديداها به رهبر معظم انقلاب شايعه و دور از واقعيت است، يادآور شد: «انتساب افراد به معظم له خلاف واقع بوده و بايد از سوي كانديداها اين موضوع رعايت شود.»حجت الاسلام حبيب برومند ديگر عضو فراكسيون رهروان ولايت هم، در تشريح جلسه صبح ديروز شوراي مركزي اين فراكسيون گفت: در اين جلسه اعضاي فراكسيون از آقاي لاريجاني پرسيدند كه شما با عنوان فردي كه به مقام معظم رهبري دسترسي داريد آيا مي دانيد كه ايشان به كانديداي خاصي متمايل هستند يا خير؟ چون كانديداها در حال حاضر اعلام مي كنند كه با نظر رهبري وارد صحنه شدند. به گزارش ايسنا، وي افزود: «در اين رابطه آقاي لاريجاني گفت كه خود از رهبري در اين رابطه سوال كردند كه ايشان فرمودند نه تنها از كسي حمايت نمي كنند بلكه كسي را نيز منع نمي كنند و حتي در پيش خود فعلابه كسي تمايل ندارند. هر كسي در اين ارتباط حرفي بزند مي خواهد از رهبري خرج كند كه پسنديده نيست.»
ائتلاف اصولگرایان و نامزد مطلوب احمدینژاد
با عدم حضور اسفندیار رحیم مشایی در فهرست نهایی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، گمانهزنیها در مورد آینده ائتلاف اصولگریان و نیز نامزد مطلوب احمدینژاد تشدید شده است: روزنامه اعتماد در مطلبی با عنوان «سردرگمي اصولگرايان در مواجهه با جليلي» نوشته است: شكست از رقيب فرضي اگر روزي لطيفه يي بود كه دهان به دهان مي گشت اين روزها به واقعيت تلخ و البته كابوس اصولگراياني تبديل شده كه روياي وحدت در سر مي پروراندند. همان روزي كه ائتلاف اصولگرايان به جاي 3 نام 1+2 را به خود گرفت، مي شد پيش بيني كرد كساني كه خود حاضر به وحدت نيستند و براي نامگذاري شان يكي را خاص تر از دو نفر ديگر عنوان مي كنند مقصدي جز اختلاف و فروپاشي در انتظارشان نيست. ائتلاف سه كانديداي اصولگرا كه فروپاشي اش را رياكاري مي دانستند حالاهر نامي دارد جز ائتلاف. فعاليت ستاد انتخاباتي مشترك حدادعادل، ولايتي و قاليباف به گفته اعضا متوقف شده است. قاليباف شهر به شهر مي گردد. قاليبافي كه اين روزها مي گويد سال 88 به احمدي نژاد راي داده خيلي زود صحبت هاي خصوصي اش درباره وزراي دولت نهم را فراموش كرده است. فايل هاي صوتي بلاي جان سياستمدار چشم آبي خراساني شده است. اگر روزي آن سخنان عجيب عليه احمدي نژاد سند دشمني اش با دولت اصولگراي نهم شد، اين روزها سخنان متضادش در جمع دانشجويان و بسيجيان درباره حوادث كوي دانشگاه سال 82 نشانه يي است از اينكه به رغم تلاش جهت ياد گرفتن صحبت هاي سياستمدارانه اما باز هم مانند آنها نتوانسته راهي براي جلوگيري از ضبط اين سخنان بيابد.
ولايتي مثل هميشه قابل پيش بيني ترين سياستمدار ايراني است و در آرامش، نرمش و سكوت رقابت سختي با حدادعادل دارد. انگار نه انگار كه روزي قصد كرده بود هر كانديدا در حوزه تخصصي اش برنامه تدوين كند و دست آخر اين برنامه ها سند اجرايي دولت برآمده از ائتلاف شود. به همين دليل ساده كه شايد فراموشي مسبب آن باشد تيم ستاد تبليغاتي اش را كامل و بدون نقص چيده است. حسين مظفر، رييس ستاد ائتلاف اين سه نفر قيد ائتلاف را مي زند و در كمپين تبليغاتي قاليباف حاضر مي شود. ولايتي سراغ نهاونديان، رييس كل اتاق بازرگاني مي رود تا او رييس كميته اقتصادي ستادش شود و حدادعادل در بهترين حالت مهدي تاج، رييس سازمان ليگ فوتبال را به عنوان رييس كميته ورزشي ستاد خود معرفي مي كند. تيم هاي انتخاباتي اين سه دوست ديروز و رقيب امروز به گونه يي است كه گويي آنها اساسا از ابتدا بنا را بر اين نگذاشته بودند كه هر كس در حوزه تخصصي خودش تيم تشكيل دهد و اين تيم ها در نهايت برنامه كانديداي واحد را تدوين كنند.
بهار از جمله روزنامههایی است که به رابطه جلیلی و احمدینژاد اشاره دارد. این روزنامه برای شرح این مساله سراغ یکی از نمایندگان طرفدار قالیباف رفته است و نوشته: هرچه اصولگرایان در این دو سال اخیر سعی کردند محمود احمدینژاد را از جریان اصولگرایی که در دو دوره ریاستجمهوری گذشته با تمام توان از او حمایت کردند دور کنند و جریان دولت را انحرافی معرفی کنند، حالا دولت با تمامقوا حملههای اصولگرایان را با رمز «اصولگرای تقلبی» به خودشان بازمیگرداند، خب جواب «های»، «هوی» است دیگر. بهتازگی رسانههای حامی دولت که در عرصه انتخابات ریاستجمهوری اسفندیار رحیممشایی را به دلیل تصمیم شورای نگهبان از دست دادهاند، وارد فاز جدیدی شدهاند؛ روندی که به تعبیر بسیاری از اصولگرایان راهکار نتیجهبخش تخریب است؛ تخریبی که معتقدند دولت در آن، تجربه کافی را هم دارد، اما تخریب این دوره با دورههای گذشته انتخابات ریاستجمهوری 84 و 88 تفاوت عمدهای دارد؛ تفاوتی که در سیبل دولت است. دولت در انتخابات یازدهم سیبلش را از اصلاحطلبان به اصولگرایان تغییر داده است. منطقی هم به نظر میرسد زیرا گزینه اصلی اصلاحطلبان، آیتالله هاشمی، از شورای نگهبان عدم احراز صلاحیت گرفت و از دور خارج شد؛ حالا دولت مانده و اصولگرایان. نادر قاضیپور، عضو فراکسیون رهروان ولایت، در گفتوگو با «بهار» گفت: دولت سعی دارد با طرح بحث «اصولگرایان تقلبی» نامزدهای اصیل این جریان را تخریب کند تا اینگونه بتواند آرای اصولگرایان را به سمت سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت خود، بکشاند. نماینده ارومیه در مجلس معتقد است به جز قالیباف، حداد، ولایتی و رضایی ، دیگران اصولگرای تقلبی هستند و تنها این چهارنفر گزینه اصلی اصولگرایان هستند.
در همین حال و در نفی چنین برداشتهایی بهمن شریفزاده در انتهای سرمقاله امروز ایران نوشته است: چرا آقای احمدینژاد با آقای مشایی وارد ستاد شدند؟ این سؤال را از آقای احمدینژاد هم کردند. سیل حملهها و هجمهها به ایشان را شاهد بودید. نمیخواهم زیاد صحبت کنم و قصدم فقط آشکار شدن این نکته است که تکلیفی را هم برای ما معین میکند. آن روز اشاره کردم که در پس پرده آمدن جناب آقای احمدینژاد با آقای مشایی حرفهای ناگفته است. حرفهای ناگفتهای برای باطل کردن یک فکر نادرست یا یک توطئه. توطئه چه بود که آقای احمدینژاد با این حرکت باطلش کرد؟ پیش از این حرفها ولوله افتاده بود که اگر آقای احمدینژاد چوب خشک هم بگذارد، مردم به آن رأی میدهند. میدانید معنای این حرف چیست و با چه هدفی گفته میشد؟ هدف از بیان آن دوست داشتن آقای احمدینژاد نبود؛ بلکه هدف این بود که فرد مورد نظر احمدینژاد و کسی که ایشان تفکرش را منحصر در او میبیند در دید حامیان رئیسجمهوری مبهم شود. عده بسیاری برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری ثبتنام کردند. اما پرسش این است که چرا بسیاری از آنها که با آقای احمدینژاد بودند، این کار را انجام دادند؟ در آن روز هم همین تلاش ادامه داشت تا فرد خاصی را به دکتر احمدینژاد نسبت دهند؛ از همین رو رئیس جمهور آمد تا خط بطلانی بر این توطئه بکشد و نشان دهد که نظرشان منحصراً بر جناب آقای اسفندیار رحیم مشایی است و هیچ فردی جز ایشان نمیتواند گفتمان بهار را ادامه دهد. آمدن ایشان ایثار بود، اما برای خنثی کردن توطئه یاد شده ضرورت داشت. متاسفانه الآن نیز بعضیها دوباره دارند این توطئه را ادامه میدهند و برخی از جماعت احراز صلاحیت شده را به احمدینژاد نسبت میدهند. آنچه مهم است، تشریح نادرست بودن این نسبت است که نه خلاف امنیت است نه خلاف سیاست. نظر آقای احمدینژاد منحصر در آقای مشایی است نه شخص دیگر؛ یعنی شخص دیگری خودش را به احمدینژاد متصل نکند. اشتباه نکنید گفتمان بهاری فقط در آقای اسفندیار رحیم مشایی منحصر است.
ناهار فله ای مجلس یا قورت دادن لقمهها عين زهر مار
امروز روزنامه ایران در ستون دیدگاه خود در مطلبی به قلم محمد سليماني وزیر پیشین ارتباطات و نماینده فعلی مجلس نوشته است:
چهارشنبه اول خردادماه 1392 ساعت 13:45 براي صرف ناهار به رستوران مخصوص نمايندگان در مجلس شوراي اسلامي رفتم. غذاي چهارشنبهها چلوكباب يا جوجه كباب است. شيوه ارائه غذا به صورت فلهاي است طوري كه هر كس هر مقدار که خواست بر ميدارد. جوجه كباب و ماست و سوپ و دلستر به اندازه خودم برداشتم و طبق معمول به انتهاي سمت چپ رستوران رفتم و روي ميزي تنها در كنار پنجره بزرگ شيشهاي نشستم. فضاي سبزپشت شيشه و روشني گرفته شده از آفتاب عالم تاب صفايي به اين محل ميدهد. ولي از آنجا كه مجلس همه چيزش عجيب است اين محل معمولاً خلوت و آرامبخش است. لقمه چهارم يا پنجم را داشتم ميگذاشتم در دهان كه كارگري براي تميز كردن ميز آمد. ميز خيلي بزرگ است و در وسط ميز شيشههاي روغن زيتون، سركه، آبليمو، نمك، سماق، فلفل، دستمال كاغذي، نان و تعدادي ليوان قرار دارد. كارگر خدوم با آرامي ظرف باقيمانده غذايي را برداشت و نشان داد كه پر از كباب و برنج بود و حداقل يك نفر گرسنه را سير ميكرد. آهي كشيد و گفت: «اسراف را ببينيد». با حالت نارضايتي ظرف را در سطل آشغال تكانيد و گفت: «من بيش از پنج روز است نتوانستهام براي زن و بچهام گوشت بخرم». ولي اينجا در اين رستوران اينگونه به نعمت خدا بيحرمتي ميشود. گفتم آيا اين چنين موردي كه غذا اين همه اضافه در ظرف بماند شايع است. گفت: «فراوان».
ديدم خيلي دل آزرده است، با او همدردي كردم و گفتم البته همه اين طور نيستند. معترض بود كه چرا افراد غذا را كمتر بر نميدارند و اگر كم آوردند دوباره بروند بردارند. گفتم اصلاً اين نوع سيستم ارائه غذا اشكال دارد. در چهره اين كارگر خدوم و صادق نوعي معصوميت ديدم. شيوه تربيت و غذا خوري خودشان در خانه و شيوه تربيتي پدر و مادرش را توضيح داد و افتخار ميكرد كه هيچگاه نسبت به نعمات الهي بيتوجهي نكرده است و همواره شكرگزار بوده است و قانع. احساس كردم روح بلندي دارد و جاذب. درصدد برآمدم برايش توضيح دهم كه همه مسئولان كشور مسرف نيستند. چند داستان از وزارت چهارساله خودم در دولت نهم و خصوصاً در ميزباني از نمايندگان مجلس تعريف كردم. ديدم در مقابل دغدغه و نگراني اين كارگر شريف كم ميآورم. مجدد چهره خدوم و مخلص او را نگاه كردم، احساس شرم بيشتري به من دست داد. از يك طرف شيفته روح قانع و بلند او شدم و از طرفي جملهاش مبني بر اينكه بيش از پنج روز است نتوانستهام براي زن و بچهام گوشت بخرم زجرم ميداد. به ياد دولت نهم افتادم كه همهاش قناعت بود و نوكري كردن مردم، خبري از اين همه اسراف نبود و خدا هم بركت ميداد. اين كارگر عزيز جمله آخر را چنين گفت «اسراف بركت را ميگيرد و از بين ميبرد» و رفت. من ماندم و آرزوي فضاي دولت نهم. لقمهها را عين زهر مار قورت ميدادم، و از ترس اينكه در بشقابم چيزي باقي نماند مجبور شدم همه را بخورم، ولي ماست را كه در بسته بود به سر جايش برگرداندم. خدايا مسئول ايجاد اين صحنهها و اين وضعيت كيست؟ آيا در بودجه سال 1392 كسي به فكر چارهجويي است؟ چگونه ميخواهيم جواب دهيم؟ ترسيدم موضوع را به هيات رئيسه مجلس گزارش كنم وهمين يك خرده آبرو را هم ببرند. گفتم به مردم گزارش كنم بهتر است.