چرا برخی جناحها هشدار خاتمی درباره تکرار «ترور» را به خود گرفتند؟

       

 چرا برخی جناحها هشدار خاتمی درباره تکرار «ترور» را به خود گرفتند؟

سايت سونی کارت بيست     شماره خبر : 73000    خوانده شده : 6994 مرتبه     انتشار : 14/7/1392    ساعت : 12:01


    

عصر ایران ؛ سروش بامداد - سخنان سید محمد خاتمی و هشدار او درباره احتمال اینکه اعتراضات خشونت بار و سازمان یافته به روحانی توسط عوامل خودسری که در اصل خودسر نیستند به ترور ختم شود ، خشم پاره ای گروه ها و روزنامه های تندرو را برانگیخته است.

 با این که رییس جمهوری پیشین ایران نامی از کسی و گروهی یا طیفی نبرده بود، اما انگار برخی خود را مخاطب این سخنان احساس کرده و به واکنش پرداخته اند.
در این گونه مواقع می گویند « ضمیر، مرجع خود را پیدا کرد» حال آن که خاتمی  تنها هشدار داده که « در اوایل دولت اصلاحات هم به اسم خودسر کارهایی انجام می دادند که معلوم شد خودسر نبودند و سازمان دهی شده بوده و آخر سر هم به ترور ختم شد.»

اشاره رییس جمهور اصلاح طلب به واقعه ترور سعید حجاریان در 22 اسفند 78است. ضارب (سعید عسگر) به گروه های فشار منتسب بود و 9 سال پس از آن نیز (قبل از انتخابات 88) یک روزنامه اصول گرا (کیهان) به خاتمی هشدار داد که اگر قصد کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری را داشته باشد باید به سرنوشت بی نظیر بوتو (نخست وزیر فقید پاکستان که قربانی ترور شد) بیندیشد.
این آشکارترین تهدید به ترور بود و خاتمی در مجال تازه ای که یافته به این موضوع اشاره می کند تا از تجربه گذشته بهره گرفته شود.


سعید عسگر (عامل ترورحجاریان خوشحال در دادگاه) و سعید حجاریان ( بعد از ترور)

ترور حجاریان
دقایقی بعد از ترور حجاریان

حال آن که هشدار خاتمی از این حیث قابل تامل است که اولا مستند و مسبوق به سابقه است و از خاطر مردم نیز نرفته است. از سوی دیگر امکان سوء استفاده فرقه رجوی که به تازگی زخمی شده نیز وجود دارد. بر پایه این دو گزاره بوده که رییس جمهور پیشین هشدار داده و به مصداق «علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد»، نکاتی را مطرح کرده است.


از این رو از برآشفتگان می توان پرسید: آیا به شما اشاره ای کرد که خود را موظف به واکنش یافته اید؟ آیا جز این است که در دوره اصلاحات نیز از فاز پرخاش به ترور رسیدند؟ آیا احتمال نفوذ عناصر معاند به درون اعتراضات پرخاشی از جنس آنچه در فرودگاه مهرآباد دیدیم وجود ندارد؟ آیا نباید مراقب احساساتی بود که ناگاه به شکل دیگری ابراز شود؟

بخت با ضارب نوجوان دکتر فاطمی یار بود که با گلوله او کشته نشد چرا که تا پایان عمر باید با این عذاب وجدان سر می کرد حال آن که اکنون درآستانه دهه نهم عمر خرسند است که آن گلوله کارگر نیفتاد.

محمدمهدی عبدخدایی  پس از سال‌ها در 1387 در مورد این ترور گفت: امروز ۵۷ سال از آن روزها گذشته و من هم پیرمرد ۷۲ ساله‌ای هستم که امروز و فردا با دارفانی وداع می‌کنم. من امروز حالتی عرفانی پیدا کرده‌ام و دیگر حاضر نیستم حتی یک مگس را بکشم. من دیگر آن نوجوان پراحساس پرشور نیستم. نمی‌توان یک آدم ۱۵ ساله را با یک فرد ۷۲ ساله مقایسه کرد. اگر دکتر فاطمی کشته شده بود مانند بسیاری دیگر در تاریخ فراموش می‌شد، همانطور که نسل امروز آقای حجاریان را نمی‌شناسد. اما احساس شخصی من این است که خوشحالم دکتر فاطمی کشته نشد، ماند و با عزت مرد. آن اولین و آخرین‌باری بود که من سلاح دست گرفتم.

محمد مهدی عبدخدایی
محمد مهدی عبدخدایی ، عضو فداییان اسلام که در 15 سالگی ، دکتر فاطمی را ترور کرد ولی تیرش کارگر نیفتاد.

غرض از یادآوری این دو ترور ، این بود که جوانان خام که در دل سودای آرمان ها دارند ، ممکن است تحت تأثیر برخی جریان ها ، دست به کارهایی بزنند که هیچ انسان عاقل و جهاندیده ای چنان نمی کند.

واکنش تند به هشدار و نگرانی خاتمی این ذهنیت را ایجاد می کند که منتقدان خود را مخاطب احساس کرده اند یا خدای ناخواسته از ترور حمایت می کنند و هیچ یک برای گویندگان زیبنده نیست.  آیا دلیل موجه دیگری برای این همه برآشفتگی از هشدار یک صاحب نظر سیاسی می توان یافت؟ آیا نباید نگران بود که کسانی که امروز کفش پرتاب می کنند و دیروز سنگ و مُهر پرتاب می کردند روزی گلوله پرتاب کنند؟ کما این که در سابقه شان ، این نیز هست! خدا کند که واقعا جای نگرانی وجود نداشته باشد.