انتخاب  همسر توسط خانواده

در این بررسی ها به خانواده حاج سید محمد صادق مرعشی رسیدند. خانواده من دیدند و پسندیدند و خواستگاری کردند و با تشریفات معمولی ازدواج کردیم.

انتخاب همسر توسط خانواده

خانواده اصرار داشتند که من ازدواج کنم. سن من هم حدود 20 سال بود . پدرم اصرار داشت، مادرم هم همینطور، من هم خیلی بی میل نبودم .

انتخاب همسر توسط خانواده

یک علتی که من دیر ازدواج کردم ، مادرم می رفت خواستگاری، یا آنها ما را نمی پسندیدند و یا ما آنها را نمی پسندیدم

انتخاب همسر، معرفی از طریق همسر آقای جلالی خمینی

به آقای جلالی خمینی، گفتم می خواهم ازدواج کنم  شما یک دختر مذهبی به ما معرفی کنید. ایشان  به حاج خانمشان گفت. حاج خانمشان هم کلاس قرانی داشت و از بین آنها حاج خانم ما را پیشنهاد کرد

انتخاب همسر توسط خانواده

سال56 بود. رفتیم خواستگاری دختر دایی ام. ایشان هم فداکاری کردند با آن وضع زندگی من قبول کردند

انتخاب همسر به معرفی یکی از دوستان

در مخافل مذهبی، یکی ازدوستانم این پیشنهاد را دادند .شاگرد دوستم بودند.

انتخاب همسر توسط خانواده

خانواده اقدام کردند. کلاس دهم بودم که ازدواج کردم. بازیگوش نبودم ولی مصمم بودم به این کار.

انتخاب همسر توسط خانواده

مادرم انتخاب کرد. گفتم می شود دید یا نه. خلاصه از پشت شیشه دیدم و پسندیدم

انتخاب همسر توسط خانواده

دختر دایی ام بودند دیگه

انتخاب همسر با رایزنی با دوستان و آشنایان

در سال 62 با همه دوستان و آشنایان رایزنی کردم و حرف زدم. یک هفته کل کار انجام شد.

انتخاب همسر توسط خودم

از افراد مورد اطمینان خواستم که فردی را با معیارهای من معرفی کردند و این ازدواج انجام شد.

انتخاب همسر توسط خانواده

سال 57 ازدواج کردم. در دوران سربازی -سال56-عقد کردیم و به صورت سنتی ازدواجمانانجام شد و سال 57 هم عروسی.

یکی از دخترهایی که در مکتب مادرم بودند

من آنجا معلم بودم  و خلاصه یکی از آنهایی که همیشه نمره‌اش

20 بود را پیشنهاد کردند و من هم قبول کردم

انتخاب همسر توسط خانواده

مادرم برای من انتخاب کرد و من هم قبول کردم. خودم به دنبال ازدواج نبودم ولی خانواده‌ام معتقد بودند که نصف دینش ناقص است.  

ازدواج از طریق خانواده

با دخترعمه‌ام ازدواج کردم. آن‌ها هم بچه‌های تهران بودند.

ازدواج از طریق خانواده

بله، خانواده اقدام کردند.

از دواج از طریق معرفی یکی ازدوستان

یکی از دوستان معرفی کرد. خودم رفتم کرمان با پدرشان صحبت کردم.